لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
کهور
(کَ) (اِ.) درختچهای است از تیره پروانه واران که دارای برخی گونههای درختی نیز میباشد. گل آذینش سنبلهای است و ساقههایش خار دارند. در جنوب ایران (نرماشیر و بندرعباس) و هندوستان میروید؛ غاف.
کهوف
(کُ) [ ع. ] (اِ.) جِ کهف.
کهول
(کَ) [ ع. ]
۱- (ص.) مردی که در ریش او موهای سیاه و سفید باشد.
۲- عنکبوت.
کهولت
(کُ لَ) [ ع. ] (اِ.) پیری، سالخوردگی.
کهکشان
(کَ کَ) (اِ.) = کاهکشان: مجموعهای از بیلیونها ستارهاست که برخی از آن هابه مراتب بزرگتر از خورشید میباشند، اما به علت فاصله زیاد، کوچکتر از خورشید به نظر میآیند. در بین ستارگان کهکشانها، مقادیر زیادی گاز و ابرهایی از ...
کهیر
(کَ) (اِ.) نوعی بیماری پوستی که در اثر حساسیت نسبت به بعضی غذاها و داروها به وجود میآید و آن برآمدگیهایی سرخ رنگ و خارش دار در پوست است.
کهین
(کِ) (ص تف.) کوچکترین، خردترین.
کو
[ په. ] (ق. استفهام. ادات پرسش) کجا.
کو
(کُ) (ص.)۱ - زیرک، دانشمند.
۲- پهلوان، دلیر.
کواده
(کِ دَ یا دِ)
۱- چوب آستان در خانه.
۲- چوبی که پاشنه در بر آن گردد.
کوار
(~.) (اِ.) سبزی خوردنی، تره.
کوارتز
(کُ) [ فر. ] (اِ.) مادهای است به فرمول ۲ Sio که دارای سختی بالنسبه زیاد است (سختی آن ۷ است) و بر روی شیشه خط میاندازد. شکل متداول آن منشور شش وجهی است که دو قاعده آن دو ...
کوارث
(کَ رِ) [ ع. ] (اِ.) جِ کارثه. آنچه سبب غم و اندوه بسیار شود.
کواره
(کَ رَ یا رِ) (اِ.) = کوار: سبد، زنبیل.
کواش
(کَ) (اِ.) صفت، گونه، روش، طریق. کواشه هم گفته شده.
کواعب
(کَ عِ) [ ع. ] (اِ.) جِ کاعب ؛ پستان برآمدگان.
کوالیدن
(کَ یا کُ دَ) (مص ل.) جمع کردن، اندوختن.
کوانتوم
(کُ تُ) [ فر. ] (اِ.) کوچک ترین مقدار هر کمیت فیزیکی که میتواند به طور مستقل وجود داشته باشد.
کواژ
(کَ) (اِ.) طعنه، سرزنش.
کواژه
(کَ ژَ یا ژِ) (اِ.)
۱- طعنه، سرزنش.
۲- خوش طبعی، مزاح.