لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
کورس
(کَ رَ) (اِ.) پیچ و شکن موی.
کورس
(رْ) [ فر. ] (اِ.)
۱- مسابقه.
۲- (عا.) هر بار سوار و پیاده شدن از اتوبوس.
کورسو
(اِمر.) (عا.) نور اندک.
کورمال
(ق مر.) (عا.) حرکت با احتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی.
کوره
ده (~. دِ) (اِمر.) ده کم جمعیت که چندان آبادی نداشته باشد.
کوره
(رِ) (اِ.) بخش، قسمتی از مملکت. خره و خوره هم گفته میشود.
کوره
(~.)(اِ.)آتشدان، تنور، اجاق سرپوشیده. ؛از ~ دررفتن کنایه از: سخت خشمگین شدن.
کوره
راه (~.) (اِمر.) راه باریک و ناهموار.
کوره سواد
(~. سَ) (اِ.) سواد اندک.
کوره پزخانه
(~ پَ. نِ) (اِمر.) جایی که در آن کورههایی برای پختن فرآوردههایی مانند: آجر، گچ، کاشی و غیره ساختهاند.
کورک
(رَ) (اِ.) تورم و التهاب و قرمزی و جمع شدن چرک در زیر پوست.
کورکه
(کَ) = کورکا. کهورکای: طبل بزرگ.
کوری
(حامص.) نابینایی.
کوریدور
(کُ دُ) [ فر. ] (اِ.)دهلیز، سرسرا، راهرو.
کوز
(ص.) پشت دوتا، خمیده.
کوزر
(زَ) (اِ.)
۱- خوشه گندم و جو.
۲- غربیل، الک.
کوزه
(زَ یا زِ) (اِ.) ظرف دسته دار یا بی دسته سفالین. ؛در ~گذاشتن و آبش را خوردن بیهودگی چیزی را آشکارا دیدن.
کوس
(اِ.) دُهل، طبل بزرگ.
کوس
(اِ.) گوشه جامه و گلیم و پلاس که از گوشهای دیگر درازتر باشد.
کوسان
(ص.) = گوسان: موسیقی دان، خنیاگر.