لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
گیجگاه
(اِمر.) مابین چشم و گوش، شقیقه.
گید
(اِ.) مرغ گوشت ربا، غلیواج، زغن.
گید
[ فر. ] (اِ.) دفتر راهنمای یک شهر یا یک کشور.
گیدی
(ص.)
۱- قرمساق، دیوث.
۲- بی - جرأت.
گیر
۱ - (اِمص.) گرفتگی، مانع.
۲- دشواری در کار، اشکال.
۳- (ص.) گرفتار، اسیر.
گیر آوردن
(وَ دَ) (مص م.) (عا.)
۱- به دست آوردن.
۲- اسیر کردن، مقید ساختن.
گیر دادن
(دَ) (مص ل.) (عا.)بند کردن، به کسی یا موضوعی پرداختن و از آن دست نکشیدن.
گیرا
(ص فا.)
۱- گیرنده، جذاب.
۲- فریبنده، زیبا.
۳- اثرگذار، مؤثر.
گیراگیر
(اِمر.)
۱- بحبوحه، لحظه حساس.
گیرایی
(حامص.) جذابیت، گرفتگی.
گیربکس
(بُ) [ انگ. ] (اِمر.) جعبهای است محتوی دندههای مختلف در اتومبیلها، قدرت تحرک موتور به این جعبه منتقل میشود و سپس به وسیله دنده، به دندههای مختلف منتقل میگردد.
گیره
(رِ) (اِ.) وسیلهای برای گرفتن و نگه داشتن چیزی.
گیرودار
(رُ) (اِ.) بحبوحه، هنگامه.
گیس
[ په. ] (اِ.) موی بلند، گیسو.
گیس سفید
(س) (اِ.) زن سالخورده و دارای تجربه و آگاهی.
گیسو
(اِ.) زلف، موی بلند سر زنان که از پشت گردن بلندتر باشد. ج. گیسوان.
گیسو بریدن
(بُ دَ) (مص ل.) رسمی در سوگواری که زنان به هنگام عزاداری گیسوی خود را میبریدند.
گیسو بریده
(بُ دِ) کنایه از: زن بی شرم و حیا.
گیشا
(گِ) [ ژاپنی. ] (اِ.) هر یک از دختران ژاپنی که برای تأمین عیش و سرگرمی مردان آموزش دیدهاند.
گیشه
(ش) [ فر. ] (اِ.) باجه، دریچه.