لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آکنیدن
(کَ دَ) (مص م.) آکندن.
آکو
(اِ.) = اگو: بوم، جغد.
آکواریوم
[ فر. ] (اِ.) مخزن شیشهای که در آن آب میریزند و انواع ماهی زینتی را در آن نگه داری میکنند، آبزی دان. (فره).
آکوستیک
(کُ سْ) [ فر. ] (اِ.)
۱- دانش مربوط ب ه تولید و تراگسیل و دریافت اثرهای صوتی نظیر جذب و بازتاب و شکست، صوت - شناسی (فره).
۲- به کارگیری عایقهای صوتی در ساختمان.
آکولاد
(کُ) [ فر. ] (اِ.) نمادی به شکل } {که هر گاه در طرفین یک عبارت ریاضی که معمولاً شامل کروشهاست قرار گیرد، مقصود حاصل آن عبارت است ؛ ابرو (فره).
آکومولاتور
(کُ مُ تُ) [ فر. ] (اِ.) دستگاه الکتریکی که میتوان مقداری برق در آن ذخیره کرد و به هنگام لزوم از آن پس گرفت. و آن انواع بسیار دارد مانند آکومولاتور سربی و غیره، انباره، خازن برق.
آکپ
(کُ) (اِ.) گرداگرد درون دهان ؛ لپ.
آککرا
(کِ) (اِ.) اکرکراهه، گیاهی است مانند بابونه با برگهای ریز و شاخههای نازک، طعم تند و تیزی دارد و ریشه کلفت آن در طب به کار میرود.
آگاه
[ په. ] (ص.)
۱- مطلع، باخبر.
۲- واقف، عارف، هوشیار، بیدار.
آگاهاندن
(دَ) (مص م.) آگاهانیدن.
آگاهی
۱ - (حامص.) خبر، اطلاع.
۲- دانش، معرفت.
۳- (اِ.) شعبهای از نیروهای انتظامی که به کشف دزدیها و جنایات میپردازد. در گذشته تأمینات میگفتند.
آگج
(گَ) (اِ.) نک آکج.
آگر
(گُ) (اِ.) نک آگور.
آگراندیسمان
[ فر. ] (اِمص.)
۱- فرآیند بزرگ کردن عکس به وسیله دستگاه مخصوصی در عکاسی.
۲- (عا.) بزرگ نمایی، شاخ و برگ دادن به مطالب.
آگرمان
(گْ رِ) [ فر. ] (اِ.) موافقت دولتی با سفارت شخصی از طرف دولت دیگر، پذیرش.
آگشتن
(گَ تَ) (مص م.) آغشتن.
آگفت
(گُ یا گِ) (اِ.) آسیب، صدمه، آفت.
آگنج
(گَ)
۱- (ص مف.) در ترکیب با کلمات معنی انباشته و پر کرده میدهد: جگر آگنج.
۲- (اِ.) روده گوسفند آکنده از گوشت پخته یا خوراکیهای دیگر.
آگنده گوش
(گَ دِ) (ص. مر) اندرزناپذیر.
آگهی
(گَ) (حامص.)
۱- آگاهی، اطلاع.
۲- علم، معرفت.
۳- خبری که از جانب فردی یا مؤسسهای در روزنامهها و مجلات و رادیو و تلویزیون انتشار یابد و آن غالباً جنبه تبلیغاتی دارد.