لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
گرداننده
(گَ نَ دِ) (ص فا.) کسی که اداره کارها را به عهده دارد.
گرداگرد
(گَ گَ) (ص مر.) همیشه گردنده.
گرداگرد
(گِ گِ) (اِ مر.) اطراف، پیرامون.
گردباد
(گِ) (اِ.) بادی باحرکت چرخشی توأم رو به جلو و رو به بالا.
گردبان
(گَ) (اِ.) کوهان شتر.
گردبر
(گِ بُ) (ص فا.) = گردبرنده:
۱- افزار نجاران که بدان چوبها را سوراخ کنند.
۲- مثقب، بیرم، برماه.
۳- دست افزاری که چرم - دوزان خیمه را بدان سوراخ کنند تا طناب از آن بگذرد.
گردسوز
(گِ) (اِمر.) نوعی چراغ نفتی.
گردش
(گَ دِ) (اِمص.)
۱- گردیدن، دور زدن.
۲- حرکت.
۳- تحول.
۴- پیچ و خم، چین و شکن.
۵- جابه جایی.
۶- رفتن به جایی برای هواخوری و تفریح یا تماشا.
گردشگاه
(~.) (اِمر.) جای تفریح و گردش.
گردشگر
(~. گَ) (اِ.) کسی که برای گردش و تماشای دیدنیها به جایی سفر کند، سیاح، توریست.
گردشگری
(~. گَ) (حامص.) سفر کردن به کشورها و جاهای مختلف برای دیدن و تماشا کردن و تفریح و... ، توریسم.
گردل
(گِ دِ) (ص.) (عا.)
۱- خرد.
۲- آهسته. ؛ ~. ~ راه رفتن (کن.) خرامان و خوش طبع و مطبوع راه رفتن.
گردماه
(گِ) (اِمر.)
۱- قمر در شبهای سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم که مدور باشد.
۲- ماه شب چهاردهم، بدر (خصوصاً).
گردمشت
(گِ مُ) (ص مر.)
۱- مُشت، پنجه جمع شده.
۲- قبضه، قبضه کمان.
گردن
(گَ دَ) (اِ.)
۱- بخشی از بدن جانداران که سر را به تنه وصل میکند.
۲- بخش باریکی که بدنه ظرفی را به دهانه آن متصل میکند. ؛ ~ از مو نازک تر کنایه از: اظهار عجز و غالباً در قبولِ ...
گردن افراز
(گَ دَ. اَ) (ص فا.)
۱- متکبر، خودپسند.
۲- گردنکش، عاصی.
۳- نیرومند، قوی.
گردن افراشتن
(~. اَ تَ) (مص ل.) طغیان کردن، سرکشی.
گردن برده
(گَ دَ. بُ دِ) (ص مر.) عاصی، غیرمنقاد؛ مق. گردن داده.
گردن بند
(~. بَ) (اِ.) پیرایهای معمولاً از سنگها یا فلزهای قیمتی که آن را خانمها به گردن میآویزند، گلوبند.
گردن تافتن
(~. تَ) (مص ل.) سرباز زدن، اعراض، سرپیچی.