لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
گوالیدن
(گُ دَ) (مص ل.) رشد کردن، بالیدن.
گوانجی
(گُ) (ص مر.) دلیر، پهلوان.
گوانگله
(گُ لَ یا لِ) (اِ.) تُکمه.
گواه
(گُ) (ص.) شاهد، دلیل، برهان.
گواهی
(~.) (حامص.) شهادت، تأیید و تصدیق درستی یا نادرستی امری.
گواهی خواستن
(~. خا تَ) (مص م.) شاهد خواستن.
گواهی دادن
(~. دَ) (مص ل.)شهادت دادن.
گواهی نامه
(~. مِ) (اِمر.)
۱- پایان نامه تحصیلی.
۲- جواز رانندگی ماشین.
گواچو
(گُ) (اِ.) ریسمانی است که از درختی آویزند و بر آن نشینند و در هوا تاب خورند؛ گواچه، تاب، گازره، بادپیچ.
گواژ
(گَ) (اِ.) مسخرگی، مزاح.
گواژه
(گُ ژَ یا ژِ) (اِ.)
۱- طعنه، سرزنش.
۲- شوخی، مزاح.
گوایی
(گُ) (حامص.) گواهی دادن، شهادت.
گوبروت
(بُ) (ص مر.) احمق، گاوریش.
گوبلن
(لَ) (اِ.) نوعی گلدوزی با نخ ضخیم رنگی روی طرحهای آماده.
گوت
(گَ یا گُ) [ آرا. سر. تر. ] (اِ.)کفل، سرین.
گوترو
(گُ) (ق مر.) به قیمت مقطوع و بی آنکه وزن کرده یا شمرده شود.
گوتیگ
(گُ تِ) [ فر. ] (اِ.) شیوه معماری اروپای باختری از قرن ۱۲ تا ۱۶ م. که از ویژگیهای آن تکرار عناصر بلندی ساختمان و به کارگیری تاقهای نوک تیز و شیشههای پر نقش و نگار بود.
گوج
[ تر. ] (اِ.) زور، قدرت.
گوج
(گَ وَ) (اِ.) صمغ درخت.
گوجه
(گُ جِ) (اِ.) درختی است از تیره گل سرخیان که میوه آن کوچک و آبدار، دارای پوست نازک به رنگ سبز یا سرخ و یک هسته سخت است.