لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
گوشور
(وَ) (ص.) فرمانبر، مطیع.
گوشی
(اِ.)
۱- گیرنده تلفن که به وسیله آن صدای طرف مکالمه شنیده میشود.
۲- وسیلهای برای پوشاندن گوش برای سرما و گرما.
۳- اسبابی برای گوش دادن به صداهای درون بدن جاندار مثل قلب و ریه.
۴- سمعک.
۵- نوعی بیماری در سرانگشتان ...
گول
۱ - (ص.)ابله، نادان.
۲- (اِ.) مکر، فریب.
۳- دلق.
گول
(اِ.)۱ - حوض. استخر، تالاب.
۲- دریاچه.
گون
(گَ وَ) (اِ.) نوعی گیاه خاردار که دارای ساقههای ستبر و شاخههای بلند میباشد. بیشتر در نقاط کوهستانی میروید و گلهای آن سفید یا زرد رنگ میباشد.
گون
[ په. ]
۱- (اِ.) گونه، رنگ.
۲- (پس.) به صورت پسوند در ترکیبات آید به معنی شکل و رنگ: آبگون، آسمان گون، بنفشه گون.
گوناب
(اِمر.) سرخی ای که زنان برای زیبایی به چهره خود مالند، گلگونه، سرخاب، غازه.
گوناگون
(ص مر.) رنگارنگ، مختلف.
گونه
(نِ) [ په. ] (اِ.)
۱- رنگ، نوع.
۲- رخ، سیما.
۳- قسمت گوشتی زیر چشمها و ک نار بینی و دهان، لُپ.
۴- همانند چیزی مانند: پیامبر - گونه.
گونی
[ هند. ] (اِ.)۱ - پارچه خشنی که ریسمانش ا ز لیف کنف و غیره تابیده شود و از آن کیسه بافند.
۲- کیسهای از پارچه خشن که برای حمل بار سازند.
گونیا
(اِ.) ابزاری است به شکل مثلث از جنس فلز، پلاستیک یا چوب برای رسم زاویه قائمه یا آزمودن آن.
گوه
(گُ وِ) (اِ.) تکه چوبی که هنگام شکافتن کُنده آن را در شکاف ایجاد شده میگذارند که دو نیم کردن آن آسان تر شود.
گوهر
(گُ هَ) [ په. ] (اِ.)
۱- از سنگهای قیمتی.
۲- اصل، نژاد.
۳- ذات، سرشت.
گوهربار
(~.)(ص فا.)۱ - نثار کننده گوهر، گوهرافشان.
۲- (کن.) جوانمرد.
۳- ریزنده قطرات (ابر).
گوهردار
(~.) (ص فا.) شمشیر آب داده و جوهردار.
گوهری
(~.) (ص نسب.)
۱- گوهرفروش، زرگر.
۲- ذاتی، سرشتی.
۳- اصیل، پاک نژاد.
گوهرین
(~.) (ص نسب.) منسوب به گوهر.
۱- دارای گوهر.
۲- مزین به جواهر.
گوچاه
(گَ یا گُ) (اِمر.) گودالی که چندان عمیق نباشد و ته آن را بتوان دید، حفره.
گوژ
(اِ. ص.) خمیده، منحنی.
گوژ
(اِ.) زنبور (عسل)، نحل.