لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
گوساله
(لِ) (اِ.) بچه گاو، گاوی که هنوز بالغ نشدهاست.
گوسفند
(فَ) از جانوران اهلی و علف خوار که گوشت و پوست و شیرش مورد استفاده انسان است.
گوسپند
(پَ) [ په. ] (اِمر.) نک گوسفند.
گوش
(اِ.)
۱- عضو شنوایی.
۲- گوشه، زاویه. ؛ ~از چیزی گرفتن آن چیز را ترک کردن، به آن چیز بی توجهی کردن. ؛ ~ کسی بدهکار نبودن کنایه از: به حرف دیگران توجهی نکردن.
گوش
(گُ) (اِ.) در آیین زردشتی، ایزد نگهبان چارپایان ؛ و نام روز چهاردهم از هر ماه خورشیدی.
گوش بدر
(بِ دَ) (ص مر.) منتظر، انتظارکش.
گوش بریدن
(بُ دَ) (مص م.) (عا.) با حیله و نیرنگ از کسی پول گرفتن.
گوش به زنگ
(بِ. زَ)(ص مر.) منتظر، مترصد، آماده عمل.
گوش خراش
(خَ) (ص.) صدای آزاردهنده.
گوش داشتن
(تَ) (مص ل.) متوجه بودن، مراقب بودن.
گوش ماهی
(اِمر.) صدف، غلاف صدف.
گوش نهادن
(نِ دَ) (مص م.) سخن شنیدن، متوجه شدن.
گوش پاک کن
(کُ) (اِمر.) میلهای کوچک و باریک که بر سر آن پنبه پیچیدهاند و برای پاک کردن گوش به کار میرود.
گوش پیچ دادن
(دَ) (مص م.) تنبیه کردن.
گوش کردن
(کَ دَ) (مص ل.)
۱- شنیدن.
۲- توجه کردن، پذیرفتن.
گوش کشیدن
(کِ دَ) (مص ل.) کنایه از: توجه نکردن، اهمیت ندادن.
گوش گرفتن
(گِ رِ تَ)(مص م.)(عا.)
۱- گوش دادن، توجه کردن.
۲- پند کسی را پذیرفتن.
گوشاسب
(اِ.) رؤیا، خواب.
گوشان
(اِ.) افشره انگور، شیره انگور.
گوشانه
(نِ) (اِ.) گوشه، کمینگاه.