لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آسیازنه
(زَ نِ) (اِمر.) نک آژینه.
آسیاو
(اِمر.) آسیاب، آسیا.
آسیاچرخ
(چَ) (اِمر.) نک آس باد.
آسیاکردن
(کَ دَ) (مص م.) خرد و آرد کردن غله و حبوبات و مانند آن به وسیله آسیا.
آسیایی
(ص نسب.) منسوب به قاره آسیا، اهل قاره آسیا (یکی از پنج قاره کره زمین).
آسیب
(اِ.)۱ - زخم، صدمه.
۲- رنج.
۳- آفت، بلا.
۴- آزار.
۵- زیان، ضرر.
آسیب دیده
(دِ)(ص مف.)صدمه دیده، ضربه - خورده.
آسیل
(اِ.) محتویات شکنبه گوسفند که در آب شیرین و صاف بریزند و در مرحله شستن پارچه سفید ساده، پیش از آن که قلمکار سازند، به کار برند.
آسیمه
(م ِ) (ص.)
۱- آشفته، پریشان.
۲- مضطرب، سرگشته.
۳- ژولیده.
۴- شتابزده.
۵- هراسیده.
آسیمه سار
(~.)(ص مر.)سرآسیمه، آسیمه سر.
آسیمه سر
(~. سَ) (ص مر.) نک آسیمه.
آسینه
(نِ) (اِمر.) تخم مرغ، خایه.
آسیون
(وَ) (ص.) آسیمه، سرگشته.
آش
[ سنس. ] (اِ.)۱ - غذای آبدار که از حبوبات و روغن و سبزی و مانند آن درست کنند.
۲- آهار و مایعی که برای دباغی پوست حیوانات ب ه کار برند. ؛ ~برای کسی پختن توطئهای برای ...
آش آلو شدن
(ش ِ یا شُ دَ) (مص ل.) کنف شدن، خجالت زده شدن.
آش ابو
دردا (ش ِ اَ. دَ)(اِمر.) آشی که به نیت شفای بیماری درست میکنند و به مستحقان میدهند.
آش خور
(ص مر.)
۱- کنایه از: کسی که تازه به سربازی رفته.
۲- تازه کار.
آش در
هم جوش (ش ِ دَ هَ) (اِمر.)۱ - آشی که از سبزی، گوشت و حبوبات درست میکنند.
۲- کنایه از: وضعیت پیچیده و نامعلوم.
آش دهن سوز
(~ِ دَ هَ) (ص مر.) هر چیز با اهمیت، مطلوب.
آش شله
قلمکار (ش ِ شُ لِ قَ لَ) (اِمر.)
۱- آشی که از حبوبات و گوشت لِه شده درست میشود و بیشتر برای نذر و در ایام محرم و صفردرست میکنند.
۲- کنایه از: هرمجموعهای که در آن نظم و ترتیب ...