لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آلومین
[ فر. ] (اِ.) یکی از ترکیبات آلومینیوم که در طبیعت به صورت بلورین موجود است.
آلومینیوم
(یُ) [ فر. ] (اِ.) فلزی سفید و سبک است که به خوبی ورق ورق میشود. از فلزات فسادناپذیر است و علامت اختصاری آن AL میباشد.
آلونک
(نَ) (اِ.) (عا.) خانه کوچک.
آلوچه
(اِمصغ.) نوع کوچکتر گوجه سبز که از آن ترش تر است.
آلپر
(پَ)(ص.)(عا.) نک الپر. زرنگ، شیطان، متقلب.
آلکالویید
(لْ لُ) [ فر. ] (اِ.) آلکالوییدها، قلیاییاتها، شبه قلیاها، مواد آبی ازت داری هستند که در نباتات و حیوانات وجود دارند و همه آنها جامدند (به استثنای نیکوتین که در تنباکو موجود و مایع است.) اغلب در آب غیرمحلول ...
آلگرو
(لِّ گْ رُ) [ فر. ] (ق.) تند و سبک، شدید و بانشاط.
آلگونه
(نِ) (اِمر.) سُرخاب، گلگونه، ماده سرخ رنگی که زنان به گونه خود مالند. آلغونه نیز گویند.
آلی
[ ع. ] (ص نسب.)
۱- منسوب به آلت ؛ هر جسمی که دارای آلات متعدد باشد مانند حیوانات و نباتات.
۲- مبحثی در شیمی که به بحث درباره کربن و ترکیبات آن میپردازد.
آلی
(ص نسب.)۱ - سرخی.۲ - سرخی نیم رنگ.
آلیاژ
[ فر. ] (اِ.) جسمی که از ترکیب دو یا چند فلز به وسیله ذوب کردن، به دست میآید تا مقاومت آنها بیشتر گردد.
آلیداد
[ فر. ] (اِ.) خط کشی مدرج، دارای آلتی برای رویت و آن برای اندازه گیری زوایا به کار میرود، ذوعضادتین.
آلیز
(اِ.)
۱- جفتک، جفته، لگد.
۲- جَست و خیز.
۳- رم، رمیدن.
آلیزیدن
(دَ) (مص ل.) جفتک زدن، لگد انداختن. آلیزدن هم گویند.
آلیگاتور
(تُ) [ انگ. ] (اِ.) نوعی نهنگ آمریکایی که طول آن به ۴ تا ۵ متر میرسد.
آماتور
(تُ) [ فر. ] (ص. اِ.) کسی که کاری را صرفاً از روی علاقه و میل و نه برای کسب درآمد انجام دهد، غیرحرفهای (فره).
آماج
(اِ.)
۱- تلی از خاک که نشانه تیر را بر روی آن قرار دهند.
۲- نشان، نشانه، هدف.
آماجگاه
(اِمر.)
۱- نشانه گاه.
۲- میدانی که نشانه را درآن قرار دهند برای تمرین تیراندازی.
آماده
(دِ) (ص.) حاضر، مهیّا.
آمادگی
(دِ)
۱- (حامص.) آماده بودن.
۲- (اِ.) تهیه، بسیج، استعداد.