لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آلر
(لَ) (اِ.) سرین، کفل.
آلرژی
(لِ) [ یو. ] (اِ.) حساسیت، نسبت به چیزی حساسیت داشتن که باعث بروز علایمی چون عطسه، تنگی نفس، کهیر حتی شوک میشود.
آلست
(لَ) (اِ.) = آلسن: نک آلر.
آلش
(لِ) (اِ.) راش.
آلغ
(لُ) (اِ.) نک آله.
آلغده
(لُ دِ) (ص.) نک آرغده.
آلفا
[ یو. ] (اِ.) نخستین حرف از الفبای یونانی.
آلفا
[ فر. ] (اِ.) گیاهی است از تیره غلات که دایمی است و در شمال آفریقا و جنوب اسپانیا فراوان است. الیاف این گیاه در کاغذسازی و ساختن طناب به کار میرود؛ جلفا، الفا، جلز، علف کاغذ، پیرز، علف پیرز ...
آلفتن
(لُ تَ)
۱- (مص م.) آشفتن، پریشان ساختن.
۲- (مص ل.) شوریده شدن، پریشان شدن.
آلفته
(لُ تِ) (ص مف.) آشفته، پریشان.
آلنگ
(لَ) (اِ.)
۱- خندق.
۲- دیواری که بر گِرد سپاه برای محافظت درست کنند. مورچال، سنگر.
آله
(لُ) (اِ.)
۱- عقاب، شاهین. آلوه و آلغ نیز گویند.
آله کلو
(لِ یا لَ کُ) (اِمر.) حشرهای از راسته قاب بالان که در نواحی بحرالرومی فراوان است ؛ زراریح، آلاکلنگ، اللهکلنگ نیز گفته میشود.
آلهه
(لِ هِ) [ ع. ] (اِ.) جِ اِله ؛ خدایان، معبودان.
آلو
[ په. ] (اِ.) درختی از تیره گل سرخیان از دسته بادامیها و دارای انواع متعدد از قبیل: آلو زرد، آلو سیاه، آلو قیصی و غیره.
آلوئک
(ئ َ) (اِ.) سنگهای آهکی کوچکی که داخل سفال یا آجر پخته باشد. آلودک هم گویند.
آلودن
(دَ) [ په. ]
۱- (مص م.) آغشته کردن، آلوده کردن.
۲- (مص ل.) کثیف شدن.
آلوده
(دِ) (ص مف.)
۱- مالیده به چیزی، آغشته.
۲- آغشته شده، کثیف.
آلودگی
(دِ) (حامص.)
۱- ناپاکی، آلایش، لکه.
۲- عادت به اعمال زشت.
۳- گناه، فسق.
آلوسن
(سَ) [ یو. ] (اِ.) = آلسن: قسمی زردآلوی لطیف.