لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آمپلی فایر
(پِ یِ) [ انگ. ] (اِ.) مجموعه یا مدار الکترونیکی برای تقویت نیرو و جریان یا ولتاژ، تقویت کننده، فزون ساز.
آمپول
[ فر. ] (اِ.) شیشه کوچکی محتوی داروی تزریقی یا خوراکی.
آمپی سیلین
[ انگ. ] (اِ.) دارویی از انواع پنی سیلین که برای مقابله با گروه وسیعی از باکتریها مصرف میشود
آمیب
[ فر. ] (اِ.) جاندار ذره بینی تک سلولی از رده آغازیان که در آبهای شیرین و جاهای مرطوب و در آب حوضها پیدا میشود. نوعی از آن در روده انسان تولید میگردد و باعث اسهال خونی میشود.
آمیختن
(تَ) [ په. ] (مص م.)
۱- درهم کردن یا شدن، مخلوط کردن یا شدن.۲ - معاشرت.
۳- همخوابگی.
۴- جفت گیری.
آمیختگی
(تِ یا تَ) (حامص.)
۱- امتزاج، اختلاط.
۲- الفت، معاشرت، خلطه، آمیزش.
آمیز قلمدون
(قَ لَ)(اِمر.) کوتاه شده آقامیرزا قلمدان.
۱- لقبی ریشخندآمیز که به کاتبان و منشیان دوره قاجاریه میدادهاند.
۲- کسی که از طریق قلم زندگی میکند، میرزا بنویس.
آمیزش
(زِ) (اِمص.)
۱- آمیختگی.
۲- همنشینی، معاشرت.
۳- جِماع.
آمیزه
(زِ) (ص مر.)
۱- آمیخته، مخلوط.
۲- کسی که ریش جوگندمی دارد. آمیژه هم گویند.
آمیزه مو
(~.) (ص مر.) کسی که موهای سرش جوگندمی (سیاه و سفید) باشد.
آمیزگار
(اِ.) معاشر.
آمیزگاری
(اِ مص.) حُسن معاشرت، خوش اخلاقی.
آمیغ
(اِ.)
۱- آمیزش.
۲- مباشرت، مجامعت و نیز پسوندی که معنای آمیختگی میدهد مانند، مرگ آمیغ، زهرآمیغ.
آمیغه
(غِ) (اِمص.)
۱- آمیزش.
۲- مباشرت، مجامعت.
آمین
[ ع. ] (شب جم.) کلمهای است که پس از دعا گویند، به معنی برآور! بپذیر! اجابت کن!
آن
[ ع. ] (اِ.) وقت، هنگام، زمان اندک. ج. آنات. ؛ در یک ~ در یک لحظه، در یک دم.
آن
چه (چِ)(ضم. حر.)
۱- چیزی که.
۲- هر چیز.
آن
۱ - پسوند دال بر زمان: بامدادان، ناگاهان.
۲- پسوند دال بر مکان و موطن: گیلان، یونان، ایران، دیلمان.
۳- پسوند حاصل مصدر است در آخر ریشه فعل: چادردران کردن، راه جامه دران.
۴- پسوند دال بر کثرت و استمرار در آخر اسم ...
آن
(اِ.) از مصطلحات صوفیانهاست و آن نوعی حسن و زیبایی است که قابل درک اما توصیف ناپذیر است.
آن
[ په. ] (ضم.) ضمیر اشاره برای دور. مق این.