لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آیینه بندان
(~. بَ)(اِمر.)آراستن در و دیوار خانه با نهادن آیینههای بسیار بر آن. آیینه - بندی نیز گویند.
آیینه خانه
(~. نِ) (اِمر.)اتاقی که آن را آیینه - کاری کرده باشند.
آیینه دار
(~.) (ص مر.)
۱- کسی که آیینه را در پیش عروس یا هر کس دیگر نگه دارد تا خود را در آن ببیند.
۲- سلمانی، آرایشگر.
آیینه دق
(~ء دِ) (اِمر.)
۱- آیینهای که چهره انسان را زرد و نحیف نشان دهد.
۲- کنایه از: آدم عبوس و ترشرو.
آیینه سکندر
(~ء س ِ کَ دَ) (اِمر.) آیینهای که ارسطو برای اسکندر ساخت و آن را بالای مناره اسکندریه نصب کرده بودند.
آیینه پیل
(~ء) (اِمر.)
۱- طبل یا دُهُل بزرگ که آن را بر پیل مینواختند.
۲- جرس و زنگی که بر پیل میآویختند.
آیینه کاری
(~.) (حامص.) (اِمر.) نوعی تزیین داخلی ساختمان، با چسباندن قطعههای کوچک آیینه به شکلهای هندسی و گل و بتههای مختلف.
آیینه کسی بودن
(~ء کَ. دَ) (مص ل.) به طور محض در همه حرکات مقلد کسی بودن و از خود ابتکاری نداشتن.
آییژ
(اِ.) شراره، شرر آتش.
ا
[ اَ ] (پیشوند) همزه ٔمفتوحه در زبانهای باستانی ما علامت سلب و نفی بوده
ائمه
(اَ ئِ مِّ) [ ع. ائمه ] (اِ.) جِ امام ؛ پیشوایان، سران. ؛~ اطهار امامان شیعه. ؛~ جماعت پیش نمازان. ؛~ُالاسماء هفت اسم اول خداوند که «اسماء الهی» نامیده میشوند و عبارتند از: حی، ...
اب
( اَ) [ ع. ] (اِ.)
۱- پدر، ج. آباء.
۲- کشیش.
ابا
( اَ) [ په. ] (حر اض.) با، همراه.
ابا
( ~.) [ ع. ] (اِ.) پدر.
ابا
(اَ یا اِ) [ په. ] (اِ.) = وا: آش. به حذف همزه نیز خوانده میشود مانند: جوجه با، شوربا.
ابا
(اِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) سرباز زدن، سر - پیچیدن.
۲- خودداری کردن.
۳- (اِمص.) سرکشی، نافرمانی.
۴- نخوت، تکبر.
ابا داشتن
(اِ. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل.) امتناع ورزیدن.
ابا کردن
(اِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل.) سرباز زدن، امتناع کردن.
ابابیل
(اَ) [ ع. ] (اِ.)۱ - دستههای پراکنده، دسته - دسته، گروه مرغان.
۲- پرستوها، چلچلهها.
اباتت
(اِ تَ) [ ع. اباته ] (مص ل.) = اباته: شب را در جایی گذراندن، شب را در جایی به سر بردن، بیتوته کردن.