لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
اخفاق
(اِ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- بی مراد بازگشتن جوینده، مأیوس شدن.
۲- غزا کردن و غنیمت نیافتن.
اخفش
(اَ فَ) [ ع. ]
۱- (ص.) کسی که چشمش ضعیف و کم نور باشد.
۲- (اِ.) شب پرک.
اخلاء
(اِ) [ ع - فا. ]
۱- (مص م.) خالی یافتن.
۲- خالی کردن، در خلوت بردن کسی را.
۳- (مص ل.) خالی شدن، در جای خلوت و بی مزاحم افتادن، خلوت کردن با.
اخلاص
( اِ) [ ع. ]
۱- (مص م.) پاک کردن، ویژه کردن.
۲- (مص ل.) دوستی پاک و بی ریا داشتن، خلوص نیت داشتن.
اخلاط
( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ خِلط.
۱- چیزهای درهم آمیخته.
۲- در طب قدیم صفرا وخون و بلغم و سودا.
اخلاف
( اَ) [ ع. ] (ص.) جِ خَلف ؛ جانشینان، بازماندگان.
اخلاق
( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ خُلق ؛ خویها.
اخلاقاً
(اَ قَ نْ) [ ع. ] (ق.) از نظر اخلاق، مطابق اخلاق.
اخلال
( اِ) [ ع. ] (مص م.) زیان رسانیدن، خلل وارد کردن.
اخم
( اَ) (اِ.) اخمه، آژنگ، ترشرویی، درهم کشیدگی ابرو از اوقات تلخی و بدحالی. ؛~ ~کسی توی هم بودن (عا.) عبوس بودن، ترشرو بودن.
اخم و تخم
(اَ مُ تَ) (اِمص.) (عا.) ترشرویی، بدخُلقی.
اخماس
( اَ) [ ع. ] جِ خمس.
اخماس
( اِ) [ ع. ] (مص.) پنج شدن.
اخمالو
(اَ) (ص مر.) اخمو، همیشه اوقات تلخ.
اخمو
( اَ) (ص.) (عا.) ترشرو، بداخلاق.
اخوات
(اَ خَ) [ ع. ] (اِ.) جِ اخت.
۱- خواهران.
۲- مانندها، شبیهها.
اخوال
(اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ خال، داییان، داییها، برادران مادر.
اخوان
(اَ خَ) [ ع. ] (اِ.) تثنیه اخ، دو برادر.
اخوان
(اِ) [ ع. ] (اِ.) جِ اَخ ؛ برادران، دوستان، برادرخواندگان.
اخوان الصفاء
(اِ نُ صِّ) [ ع. ] (اِمر.)
۱- برادران یکدل، صوفیان.
۲- نام انجمنی از دانشمندان ایرانی که در میانه سده چهارم هجری در بصره و بغداد تشکیل شد که هدف آنان هماهنگ کردن اسلام و حکمت و فلسفه یونان بود.