لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
استدلال
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.)
۱- دلیل خواستن.
۲- دلیل آوردن. ج. استدلالات.
استدن
(اِ تَ دَ) (مص م.) سِتُدن، گرفتن.
استذراء
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.) به کسی پناه بردن، در پناه کسی رفتن.
استذکار
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص م.) یاد کردن.
۲- (اِمص.) یادآوری، یاد کرد. ج. استذکارات.
استر
(اَ تَ) [ په. ] (اِ.) قاطر.
استرئوسکپ
(اِ تِ رِ ئُ کُ) [ فر. ] (اِ.) دستگاهی که در آن دو تصویر متساوی روی هم قرار گرفته باشد، در آن صورت بنابر خاصیت رؤیت مضاعف، تصویر برجسته به نظر میرسد.
استراتوس
(اِ تِ) [ فر. ] (اِ.) ابری لایه لایه که پهنه آسمان را میپوشاند و معمولاً باران - زاست، ابر لایهای.
استراتوسفر
(اِ تِ تُ فِ) [ فر. ] (اِ.) طبقهای از جو (اتمسفر) که بالای ۱۰ تا ۱۲ کیلومتر قرار دارد و حرارت در آن جا همواره ثابت است.
استراتژی
(اِ تِ تِ) [ فر. ] (اِ.)
۱- نقشه و هدایت عملیات جنگی.
۲- نقشه، ترفند، راهبرد (فره).
۳- هر طرح درازمدت برای هدفی خاص: استراتژی اقتصادی، استراتژی نظامی.
استراحت
(اِ تِ) [ ع. استراحه ]
۱- (مص ل.) آرامیدن، آسایش خواستن.
۲- (اِمص.) آسایش، آسودگی.
استراق
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص م.) دزدیدن.
۲- (مص ل.) دزدیده کاری کردن.
استراق سمع
(~ سَ) [ ع. ] (مص م.) پنهانی به سخن کسی گوش کردن.
استرجاع
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص م.)رجوع کردن، طلب بازگشت کردن.
۲- دادهای را بازپس گرفتن.
۳- (مص ل.) هنگام شنیدن خبر مرگ کسی، انالله و اناالیه راجعون گفتن.
استرحام
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) رحمت خواستن. مرحمت طلبیدن.
استرخاء
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) سست شدن، نرم گشتن، فروهشتن.
۲- (اِمص.) سستی، فروهشتگی.
استرداد
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) پس گرفتن.
استردن
(اُ تُ دَ) (مص م.)
۱- تراشیدن موی.
۲- پاک کردن.
۳- محو ساختن.
استرزاق
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) روزی خواستن، طلب روزی کردن.
استرسال
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- به نرمی سخن گفتن.
۲- موی سر را به طرف پایین انداختن.
استرشاء
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) رشوه طلبیدن.