لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
کر
(کُ رُ) [ ع. ] (اِ.) پیمانهای برای آب که در اصطلاح شرع هر یک از طول و عرض و عمق آن سه وجب و نیم باشد.
کر
(کُ رْ) [ فر. ] (اِ.) گروهی آوازه خوان که آواز دسته جمعی اجرا میکنند.
کر زمان
(کَ) (اِمر.) آسمان، عرش، سپهر.
کرا
(کِ) [ ع. کراء ] (اِ.) مزد، کرایه.
کرا کردن
(کِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل.)
۱- کرایه کردن.
۲- ارزیدن، اهمیت داشتن.
کراب
(کِ) [ ع. ] (مص ل.) بار بستن بر ستور.
کرات
(کَ رّ) [ ع. ] جِ کرت.
۱- حملهها.
۲- دفعات.
کرات
(کُ) [ ع. ] (اِ.) جِ کره.
کراخ
(کَ) (اِصت.) بانگ و فریاد ماکیان به هنگام تخم نهادن.
کراد
(کُ) (اِ.) جامه کهنه و پاره. کُراده و کُراره نیز گویند.
کرار
(کَ رّ) [ ع. ] (ص.) بسیار حمله کننده.
کراراً
(کِ رَ نْ) [ ازع. ] (ق.) مکرراً، به تکرار، به کرامت.
کراز
(کُ) [ ع. ] (اِ.) تنگ، کوزه آب.
کراسه
(کُ سَ یا کُ رّ سَ) [ ع. کراسه ] (اِ.) کتاب، دفتر. ج. کراریس. کراس.
کراسی
(کَ یّ) [ ع. ] (اِ.) جِ کرسی.
کراش
(کَ) (اِ.) پریشانی، آشفتگی. گراش و خراش و غراش نیز گویند.
کراشیدن
(کَ دَ) (مص ل.) تباه شدن کار، پریشان شدن.
کراشیده
(کَ دَ یا دِ) (ص مف.) آشفته و پریشان گردیده.
کرال
(کِ) [ انگ. ] (اِ.) نوعی شنا که به پشت یا سینه روی آب میخوابند و دستها را از بالای سر در آب فرو میبرند.
کرام
(کِ) [ ع. ] (اِ.) جِ کریم ؛ بزرگوار، بلند - همتان.