لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آدر
(دَ) (اِ.) آذر، آتش.
آدر
(دِ) (اِ.) نیشتر فصاد، نیشتر رگزن.
آدرس
(رِ) [ فر. ] (اِ.)
۱- نشانی خانه، اداره و مانند آن، نشانی (فره).
۲- عنوان و نام کس یا جایی بر پشت پاکت و مانند آن.
آدرم
(رَ) (اِ.)۱ - نمد زین اسب و مانند آن.
۲- درفشی که با آن نمدزین را دوزند.
۳- سلاح مانند خنجر و شمشیر.
آدرمه
(رَ مِ) (اِ.) نک آدرم.
آدرنگ
(دَ رَ) (اِ.)
۱- رنج، اندوه.
۲- آفت، مصیبت.
آدم
(دَ) [ ع. ] (اِ.)۱ - نخستین انسان.
۲- (عا.) نوکر. ؛ ~ خود را شناختن از توانایی جسمی یا خصوصیات روحی کسی آگاه شدن.
آدم آهنی
(~. هَ) (اِ.)
۱- موجودی تخیلی با ظاهری شبیه انسان و ساخته شده از فلز و مدارهای الکترونیکی که در فیلمهای سینمایی بسیاری از کارهای انسان را انجام میدهد.
۲- مجازاً به کسی که از خود اختیاری ندارد و طبق گفته دیگران ...
آدم برفی
(~. بَ) (اِ.)
۱- مترسک شبیه انسان که از برف ساخته میشود.
۲- آدم خیالی که گمان میکنند در کوههای هیمالیا زندگی میکند.
آدم حسابی
(~. حِ) [ ع - فا. ] (ص.)
۱- فهمیده، قابل اعتماد.
۲- دارای اصالت.
آدم دو قازی
(~ِ دُ) (اِمر.) آدم بی سر و پا و بی ارزش.
آدم شناس
(~. ش ِ) ~ص فا.) آن که اخلاق مردم را از قیافه و طرز رفتار و گفتار آنان درک کند.
آدم فروشی
(~. فُ) (حامص.)
۱- عمل آدم فروش اعم از سپردن و فروختن آدمها به دست دیگران جهت منافع یا درآمد.
۲- کنایه از جاسوسی کردن.
آدم قحطی
(~. قَ) (اِ.) کنایه از: کمیابی آدمهای شایسته و کارآمد.
آدم کش
(دَ. کُ) [ ع - فا. ] (ص فا.)کشنده آدم، قاتل انسان.
آدمک
(دَ مَ) (اِمصغ.)
۱- آدم کوچک.
۲- مترسک.
آدمی سیرت
(~. رَ) [ ع - فا. ] (ص مر.)نیکو - رفتار، نیکوخصال.
آدمیت
(دَ یَّ) (مص جع.)
۱- انسان بودن.
۲- به فضایل انسانی آراسته بودن.
آدمیرال
[ انگ. ] (اِ.) امیرالبحر، دریاسالار.
آدمیزاد
(دَ) (ص مر.) = آدمیزاده: انسان، بشر. ؛ ~ شیر خام خورده کنایه از: انسان موجودی جایزالخطاست.