لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
کلوخ
(کُ) (اِ.) گل خشک شده و به هم چسبیده.
کلوخ انداز
(~. اَ)
۱- (ص فا.) کسی که به سوی کسی کلوخ میاندازد.۲ - (اِ.) سوراخهایی در زی - ر کنگرههای دیوار قلعه که از آنجا سنگ و کلوخ به طرف دشمن میانداختند.
۳- عیش و عشرت و شرابخوری در اواخر ماه ...
کلوخه
(کُ خَ یا خِ) (اِ.) هرچیز که به شکل و هیئت کلوخ باشد.
کلوز
(کُ) (اِ.) = کلوزه: غوزه پنبه که شکفته شده و پنبهها از آن برآمده باشد؛ جوزغه.
کلوس
(کُ) (اِ.) اسبی که چشم و روی و پوزش سفید باشد و آن را شوم میدانستند.
کلون
(کُ) (اِ.) قفل چوبی که سابقاً پشت در حیاط کار میگذاشتند.
کلوند
(کَ وَ) (اِ.)
۱- دستبند و مرسله از گردو و انجیر و غیره.
۲- خیار و بادرنگ و انجیر، گردو و خرمای خشک به رشته کشیده.
کلونده
(کَ وَ دَ یا دِ) (اِ.) = کلوند: خیار بزرگ و باریک و دراز، شنگ.
کلوچه
(کُ چِ) (اِ.) نوعی نان شیرینی که با آرد گندم و روغن و شکر میسازند. کلیچه هم گفته میشود.
کلوک
(~.) (ص. اِ.) بی حیا، گستاخ.
کلوک
(کُ) (ص. اِ.) پسر کوچک.
کلپتره
(کَ پَ ر) (اِ.) سخنان بی معنی، یاوه و بیهوده.
کلچ
(کَ) (اِ.) = کلیچ: عجب، خودستایی، تکبر.
کلچ
(کُ) (اِ.) پوشش پشمینه که سابقاً از کشمیر و تبت میآوردند.
کلک
(کِ لِ) (اِ.) = کلیک: انگشت کوچک، خنصر.
کلک
(کَ لَ یا لِ) = کلیک:
۱- (اِ.) بوم، کوف.
۲- (ص.) شوم، نامبارک.
کلک
(کِ) چهار دندان تیز در درندگان ؛ ناب.
کلک
(کِ) (اِ.) نی، قلم نی.
کلک
(~.) (اِ.) چیزی شبیه قایق ساخته شده با چوب و تخته و چند خیک باد کرده.
کلک
(کَ لَ) (اِ.)
۱- نیشتر.
۲- منقل، آتشدان.
۳- (عا.) حیله و فریب. ؛ ~ کسی را کندن الف - کسی را از میان برداشتن. ب - کسی را با توطئه از کار برکنار کردن. ؛ ~ مرغابی ترفند بسیار ...