لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
کنو
(کَ نَ) (اِ.) کنف.
کنوانسیون
(کُ یُ) [ فر. ] (اِ.) موافقت نامه یا عهدنامه میان چند کشور.
کنود
(کَ) [ ع. ] (ص.)۱ - ناسپاس، حق ناشناس.
۲- بخیل.
کنور
(کَ یا کِ) (اِ.) مکر، فریب.
کنور
(کَ) (اِ.) ظرف بزرگ گِلی که در آن غله ریزند.
کنور
(کُ) (اِ.) رعد، تندر.
کنوره
(کَ رِ یا رَ) (اِ.) فریبنده، فریب دهنده.
کنوز
(کُ) [ ع. ] (اِ.) جِ کنز.
کنوزه
(کَ یا کُ زَ یا زِ) (اِ.) پنبه بر زده و حلاجی کرده، پنبه نرم.
کنون
(کُ نُ) (ق.) اکنون، اینک.
کنونی
(~.) (ق.) فعلی، مربوط به زمان حال.
کنک
(کَ نَ) (اِ.) گردویی که مغز آن به سختی برآید.
کنک
(کَ نِ یا کَ نَ) (ص.) بخیل، خسیس.
کنکاش
(کَ) (اِ.) مشورت، شور، کنکاج هم گفته میشود.
کنکور
(کُ) [ فر. ] (اِ.) مسابقه، امتحان ورودی.
کنگ
(کَ) (اِ.)
۱- سرانگشت تا دوش.
۲- بال پرنده، جناح.
۳- شاخه درخت.
کنگ
(کُ یا کِ) (ص.)
۱- ستبر و قوی هیکل.
۲- پسر امرد درشت و قوی جثه.
کنگر
(کِ گِ) (اِ.) = کنگری. کنگره: سازی است که در هندوستان متداول است و آن مرکب است از چوبی بلند که بر آن دو تار بستهاست و بر هر طرف چوب کدویی نصب شده.
کنگر
(کُ گُ)
۱- (اِ.) قسمی گدا که شاخی و شانه گوسفندی به دست گیرد و بر در خانهها و دکانهای مردم آید و آن شاخ را بر آن شانه مالد تا از آن صدای غرغری پدید آید و بدین وسیله چیزی ...
کنگر
(کَ گَ) (اِ.) گیاهی است خاردار با برگهای بریده و ساقه سفید، کوتاه و ستبر که پخته آن را میخورند.