لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
کنده
(کَ دِ) (ص مف.)
۱- حفر شده.
۲- بیرون کشیده شده.
۳- خندق، گودال، حفره، چاه.
۴- امرد، مفعول.
کنده
(کُ دِ) (اِ.)
۱- چوب ستبری که بر پای مجرمان و اسیران میبستند.
۲- هیزم، هیمه.
۳- قسمت پایین درخت.
۴- یکی از فنون کُشتی.
کنده کاری
(کَ دِ) (حامص.) حکاکی روی چوب، فلز و غیره. حکاکی.
کندو
(کَ) (اِ.)
۱- خانه زنبور عسل.
۲- ظرف بزرگِ گلی که در آن غله ریزند.
کندواله
(کُ لِ) (ص.)تنومند، درشت هیکل.
کندوره
(کَ رَ یا رِ) (اِ.)
۱- سفره، سفره چرمین.
۲- پیش بند.
کندوری
(کُ دُ) (اِ.) نک کندوره.
کندوله
(کُ لَ یا لِ) (اِ.) نک کندو.
کندوکاو
(کَ دُ) (اِمص.)
۱- تفحص، تجسس.
۲- سعی، کوشش.
کندک
(کُ دَ) (اِ.) نان ریزریز شده، نان پاره پاره.
کندی
(کُ دِ) (حامص.)
۱- حماقت، سستی.
۲- تنگدستی، فقر.
کندی
(کُ) (اِ.) = کندا: دلیری، شجاعت.
کنز
(کَ نْ) [ ع. ] (اِ.) گنج، اندوخته. ج. کنوز.
کنس
(کِ نِ) (ص.) (عا.) خسیس، ممسک.
کنس
(کَ) [ ع. ] (مص م.) روفتن خانه.
کنسانتره
(کُ رِ) [ فر. ] (اِ.)
۱- شکل غلیظ شده بعضی از مواد.
۲- مادهای که آب آن تحت فشار گرفته شود، افشرده. (فره).
کنسرت
(کُ س) [ فر. ] (اِ.) برنامه موسیقی که با ارکستر در حضور جمعی نواخته شود.
کنسرسیوم
(کُ س یُ) [ فر. ] (اِ.) شرکتی که از چند شرکت برای منحصر کردن کالا یا بهره برداری خاصی تشکیل شود.
کنسرو
(کُ س) [ فر. ] (اِ.) غذای آماده که در قوطی سربسته و فاقد هوا نگه داری میشود.
کنسرواتوآر
(کُ س تُ) [ فر. ] (اِ.) مدرسهای که در آن جا موسیقی تأتر و هنرهای نمایشی را تدریس میکنند.