لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
گریسه
(گِ سَ یا سَ) (اِ.)
۱- مکر، فریب.
۲- چاپلوسی.
گریغ
(گُ) [ په. ] (اِ.) گریز، فرار.
گریم
(گِ) [ فر. ] (اِ.) تغییر قیافه چهره هنرپیشه با آرایش و ابزاری خاص.
گریمور
(گِ مُ) [ فر. ] (اِفا.) گریم کننده صورت هنرپیشه.
گریه
(گِ یِ) (اِمص.) اشک ریختن، سرشک.
گریه انداختن
(~. اَ تَ) (مص م.) (عا.) گریاندن، گریانیدن.
گریوه
(گَ وِ) [ په. ] (اِ.)
۱- گردن، پشت گردن.
۲- کوه پست، پشته، تپه.
گریپ
(گِ) [ فر. ] (اِ.) زکام، آنفلونزا.
گریپ
فروت (گِ. فُ)(اِ.)میوه درخت گریپ - فروت از تیره مرکبات از جنس دارابی، قدری ترش، معطر و خوراکی.
گز
(~.) (اِ.) نوعی پارچه.
گز
(~.) (اِ.)
۱- درختچهای زینتی از تیره گزها با برگهای ریز و به هم فشرده که دارای گلهای منظم و صورتی یا سفید رنگ است. از ساقه آن مادهای شیرین و مطبوع به نام گزانگبین خارج میشود.
۲- نوعی شیرینی که آن ...
گز
(~.) (اِ.) نوعی تیر بی پر.
گز
(~.) (ص.) گس.
گز
(گَ یا گِ) (اِ.) = گاز: دندان، سن.
گز
(گَ) (اِ.) واحد طول که در قدیم معادل ۲۴ انگشت بود. ؛ ~نکرده پاره کردن کنایه از: کاری را نسنجیده و از روی بی فکر کردن.
گزار
(گُ)۱ - (ص فا.) در ترکیب با بعضی واژهها معنای گزارنده میدهد. مانند: نمازگزار.
۲- (اِ.) طرح یا نقشی که با مداد آن را روی کاغذ یا پارچه میکشند و بعد رنگ میکنند.
گزار
(~.) (اِ.) نیشتر حجام.
گزاردن
(گُ رْ دَ) [ په. ] (مص م.)
۱- ادا کردن، انجام دادن.
۲- بیان کردن.
گزارش
(گُ رِ) (اِمص.)
۱- تعبیر خواب.
۲- شرح و تفسیر.
۳- بیان، اظهار.
گزارش دادن
(~. دَ) (مص م.) خبر رساندن.