لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
ادعاء
(اِ دِّ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- دعوی کردن، مدعی شدن.
۲- نام و نسب خویش گفتن پیش حریف در کارزار.
۳- آرزو کردن.
ادعانامه
(~. م ِ) [ ع - فا. ] (اِمر.)
۱- هر نوشتهای که دعوی و ادعایی را علیه کسی یا کسانی دربرداشته باشد.
۲- نوشتهای رسمی که به وسیله آن دادستان و یا مقام دیگری از دادگاه صالحه برای متهم به ...
ادعیه
(اَ یِّ) [ ع. ] (اِ.) جِ دعاء.
ادغام
( اِ) [ ع. ] (مص م.)
۱- در هم فشردن و فرو بردن دو چیز.
۲- حرفی را در حرف دیگر آمیختن.
ادله
(اَ دِ لِّ) [ ع. ادله ] (اِ.) جِ دلیل ؛ برهانها، حجتها.
ادمان
( اِ) [ ع. ] (مص م.) پیوسته و دایم کاری را کردن.
ادناس
(اَ دُ) [ ع. ] (اِ.) جِ دَنس ؛ آلوده به چرک، آلوده به زشتخویی.
ادنی
(اَ نا) [ ع. ] (ص تف.)
۱- نزدیک تر، اقرب.
۲- زبون تر، پست تر. ج. اَدانی.
ادهان
( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ دُهن، دُهنه ؛ روغنها، چربیها.
ادهم
(اَ هَ) (ص.)
۱- سیاه رنگ، خاکستری.
۲- آثار نو.
۳- آثار کهنه و پوسیده.
۴- بند، قید.
۵- اسب سیاه، اسب تندرو.
ادهمان
(اَ هَ) (اِ.) اسب.
ادوات
(اَ دَ) [ ع. ] (اِ.) جِ اَدات ؛ آلتها، اسبابها، دست افزارها.
ادوار
( اَ) [ ع. ] (اِ.)۱ - جِ دور؛ گردشها، زمان -ها.
۲- دوایر نود و یک گانه موسیقی.
ادواری
(اَ) [ ع - فا. ] (ص نسب.)نوبتی، دورهای.
ادویه
(اَ یِّ) [ ع. ] (اِ.)
۱- جِ دواء؛ داروها.
۲- (عا.) عموم دیگ افزارها از هر نوع مانند: فلفل، دارچین، زیره....
ادویه جات
(~.) [ ازع. ] جِ ادویه (غیرفصیح).
ادکلن
(اُ دُ کُ لُ) [ فر. ] (اِ.) مایع خوشبو کنندهای مرکب از آب، الکل و عطرهای مختلف مأخوذ از شهر کلن آلمان که مرکز ساخت آبهای معطر است.
ادکن
(اَ کَ) [ ع. ] (ص.) تیره گون، خاکستری رنگ.
ادیال
(اَ) [ روس. ] (اِ.) پتو، مفرش گونهای که لحاف و فرش و مانند آن را در آن بندند.
ادیان
( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ دین ؛ کیشها، آیینها.