لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
اذهاب
( اِ ) [ ع. ] (مص م.)
۱- بردن، دور کردن.
۲- جاری ساختن.
۳- زراندود کردن.
اذهال
( اِ ) [ ع. ] (مص م.) به فراموشی سپردن.
اذکار
( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ ذکر؛ یاد کردنها، وردها، دعاها.
اذکار
( اِ) [ ع. ] (مص م.)
۱- دعا خواندن.
۲- یاد کردن.
اذکیاء
( اَ ) [ ع. ] (ص. اِ.) جِ ذکی.
۱- زیرکان.
۲- پاکان.
اذی
(اَ ذا) [ ع. ]
۱- (اِ.) آزار، رنج.
۲- خس و خاشاک.
۳- (اِمص.) رنجش.
۴- رنجه کردن، رنجیدن.
۵- پلیدی.
اذی
(اَ یّ) [ ع. ] (ص.)
۱- مرد بسیار رنجیده، مرد بسیار متأذی شونده.
۲- مرد بسیار رنجاننده، بسیار آزار رساننده.
اذیال
( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ ذیل ؛
۱- دامنها.
۲- آخر چیزها.
۳- دُمها.
اذیت
(اَ یَّ) [ ع. اذیه ]
۱- (اِمص.) آزار، رنج، زحمت.
۲- (مص ل.) آزرده شدن، رنج کشیدن.
۳- (مص م.) رنجانیدن، اذا و اذی نیز گویند.
ار
( اَ ) (ق.)
۱- هرگاه، اگر.
۲- یا.
ارائه
(اِ ئِ) [ ع. ارائه ] (مص م.) نمودن، نشان دادن.
ارابه
(اَ رّ بِ) (اِ.) گاری با دو چرخ که از چوب میساختند و برای حمل بار از آن استفاده میکردند.
اراجیف
( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ ارجاف ؛ سخنان یاوه و دروغ.
اراحه
(اِ حَ یا حِ) [ ع. اراحه ]
۱- (مص ل.) آسودن، برآسودن.
۲- (مص م.) راحت رسانیدن، آسایش دادن.
۳- حق به حق دار دادن، رو کردن حق کسی را.
ارادت
(اِ دَ) [ ع. ]
۱- (مص م.) خواستن.
۲- (اِ.) خواست، میل، قصد.
۳- در فارسی علاقه مندی، سرسپردگی مرید به مرشد.
۵- دوستی از روی اخلاص و بی ریایی.
ارادتمند
(اِ دَ مَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) آن که ارادت میورزد، مخلص.
اراده
(اِ دِ) [ ع. اراده ]
۱- (مص م.) خواستن.
۲- (اِ.) خواست، میل، آهنگ.
اراده
(اَ رّ دِ) (اِ.) گردونه، ارابه.
اراذل
(اَ ذِ) [ ع. ] (ص.) جِ ارذل ؛ ناکسان، زبونان، مردم پست.
اراضی
( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ اَرض.
۱- زمینها.
۲- زمینهای دایر و مزروع. ؛ ~ موات زمین -هایی که دایر نباشد و مالکی نداشته باشد. ؛~ ِ عُشر زمینهایی که موقع گرفتن مالیات مساحت ...