لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
ارفع
(اَ فَ) [ ع. ] (ص تف.) بلندتر، رفیع تر.
ارق
(اَ رَ) [ ع. ] (ص تف.) رقیق تر، تنگ تر، شفاف تر، باریک تر.
ارقاء
(اَ رِ قّ) [ ع. ] جِ رقیق ؛ بندگان، مملوکان.
ارقام
( اَ ) [ ع. ] (اِ.)
۱- جِ رقم ؛ خطها، نوشتهها.
۲- (عا.) اجناس، مجموع چند بخش از کالا.
ارقش
(اَ قَ) [ ع. ] (ص.) دارای خالهای سیاه و سفید.
ارقم
(اَ قَ) [ ع. ] (ص.) مار سیاه و سفید، مار ابلق.
ارقه
(اَ قِ)(ص.)(عا.) حیله گر، هوشیار، زرنگ.
ارم
(اِ رَ) [ ع. ] (اِ.) نام باغی که شداد پسر عاد به تقلید از صفات بهشت درست کرده و دعوی خدایی نمود، اما هنگام داخل شدن در آن جان باخت.
ارمال
(اَ) [ ع. ] (اِ.) چوبی است شبیه به قرفه و دارچین، بسیار خوشبو که در هند و یمن نیز روید.
ارمد
(اَ مَ) [ ع. ] (ص.)
۱- خاکستر رنگ، خاکستری.
۲- کسی که به درد چشم دچاراست.
ارمز
(اُ مُ) نک ارمزد.
ارمزد
(اُ مُ) (اِ.)۱ - اهورامزدا.
۲- سیاره مشتری.
۳- اولین روز از هر ماه خورشیدی.
ارمغان
(اَ مَ) [ تر. ] (اِ.) سوغات، ره آورد سفر.
ارمل
(اَ مَ) [ ع. ارمله ] (ص.)
۱- مجرد، مرد بی زن.
۲- تهی دست.
ارمنده
(اَ مَ دِ) (ص.) = ارمند: آرام گیرنده، آرمنده.
ارمک
(اُ مَ) (اِ.) نام چند گونه درختچه از تیره ریش بزها است.
ارمک
(اُ مَ) [ تر. ] (اِ.)
۱- پارچه پشمینه، صوف.
۲- کلاه پشمین.
۳- پارچهای پنبهای به رنگ خاکستری.
ارمگان
(اِ مَ)
۱- (ص.) تربیت کننده.
۲- (اِ.) سعادت.
ارنب
(اَ نَ) [ ع. ] (اِ.)
۱- خرگوش.
۲- یکی از صورتهای فلکی جنوبی.
ارنبه
(اَ نَ بِ یا بَ) [ ع. ] (اِ.)
۱- خرگوش ماده.
۲- پره بینی.