لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
اریغارون
(اِ) [ معر. ] (اِ.) گیاهی از تیره مرکبان که جزو گیاهان علفی نواحی معتدل اروپا و آمریکا میباشد. در حدود ۷۰ گونه از این گیاه شناخته شده که همگی آنها دارای گلهایی مجتمع به شکل خوشه در انتهای ساقه ...
اریکه
(اَ کِ) [ ع. ] (اِ.) تخت، سریر.
اریگاتور
(اِ تُ) [ فر. ] (اِ.) ظرف فلزی یا لعابی با لوله لاستیکی برای تنقیه یا شستشوی مجرای ادرار.
از
( اَ) [ په. ] (حراض.)۱ - علامت مفعول غیر - صریح یا باواسطه.
۲- علامت ابتدا و آغاز.
۳- در، اندر.
۴- برای، بهر، به سبب.
۵- نسبت به، در مقایسه با.
۶- به دلیل، به علت.
۷- در، اندر.
۸- از سویی، ...
از
دیده و دندان (اَ. دِ. وَ. دَ)(ق.) با کمال میل و رغبت.
از
( اِ ) (اِ.)(عا.) گریه، زاری. معمولاً با ترکیب اِز و جِز میآید.
از
پای درآوردن (~. دَ. وَ دَ) (مص م.)
۱- شکست دادن، از بین بردن.
۲- بی نهایت خسته کردن.
از آب درآمدن
(اَ. دَ. مَ دَ) (مص ل.) نتیجه دادن، مشخص شدن نتیجه نهایی کار یا عملی.
از بر
(اَ. بَ رِ) (ق.) بالای، برفرازِ.
از بر
(اَ. بَ) (اِ.)
۱- از حفظ، از حافظه.
۲- به یاد سپرده شده.
از بن دندان
(~. بُ نِ دَ) (ق.) به رضا و رغبت.
از بن گوش
(~. بُ نِ) (ص.)نهایت کمال اطاعت، فرمانبرداری.
از جا در رفتن
(اَ. دَ. رَ تَ)(مص ل.) خشمگین شدن، عصبانی شدن.
از جا شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) متغیر گشتن، خشمگین شدن.
از جان گذشته
(~. گُ ذَ تِ) (ص مر.) آن که برای مردن و کشته شدن آمادهاست.
از خشت افتادن
(اَ. خِ. اُ دَ) (مص ل.) متولد شدن، به دنیا آمدن.
از خود خالی شدن
(~. خُ. شُ دَ) (مص ل.) قالب تهی کردن، بی هوش شدن.
از خود راضی
(~. خُ) (ص مر.) خودخواه، خودپسند، پرافاده.
از دست رفتن
(اَ. دَ. رَ) (مص ل.)
۱- مردن، هلاک شدن.
۲- بی اختیار شدن.
از سر
(اَ سَ)
۱- (اِمر.) از آغاز، از ابتدا، از اول.
۲- (ق.) از نو، مجدداً باز هم، دوباره.