لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
از سر خود
باز کردن (~. سَ رِ خُ کَ دَ)(مص ل.) کاری را بدون دقت انجام دادن و رفع مسؤلیت کردن.
از سر رای رفتن
(~. سَ رِ رَ. رَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل.)بی تدبیری کردن، تفکر را رها کردن.
از سر نهادن
(~. سَ. نَ دَ) (مص م.) از یاد بردن، از سر بیرون کردن.
از سکه افتادن
(~. س ِ کِ. اُ دَ) (مص ل.) ارزش و اعتبار را از دست دادن.
از قضا
(اَ. قَ) [ فا - ع. ] (ق مر.) اتفاقاً.
از لحاظ
(اَ لَ) [ فا - ع. ] (حراض. مر.) از نظر، از روی.
از ما بهتران
(اَ. بِ تَ) (اِ.)
۱- (عا.) پریان، جنها.
۲- کنایه از: صاحبان قدرت و توانگران.
از پای درآمدن
(~. دَ. مَ دَ) (مص ل.)
۱- شکست خوردن، تسلیم شدن.
۲- به نهایت خسته شدن.
از پس کردن
(~. پَ. ک دَ)(مص ل.) پشت - سر نهادن.
از کار افتادن
(~. اُ دَ) (مص ل.)
۱- خراب شدن.
۲- کارآیی را از دست دادن، فلج شدن.
از کار شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) نک از کار افتادن.
ازاء
( اِ ) [ ع. ] (حر اض.) مقابل، برابر.
ازاحت
(اِ حَ) [ ع. ازاحه ] (مص م.)
۱- دور کردن.
۲- زایل کردن.
۳- (مص ل.) رفتن، دور شدن.
ازاحیف
( اَ ) [ ع. ] (مص. اِ.)
۱- ج. زحاف و ازحاف، دور شدن از اصل.
۲- تغییرهایی که در ارکان بحورِ شعر داده میشود.
ازار
( اِ ) (اِ.)
۱- زیرجامه، شلوار.
۲- دستار، فوطه.
ازار
(~.) (اِ.) = ازاره. ایزاره. هزاره: پایاب، قعر آب.
ازار بستن
(~. بَ تَ)(مص ل.)
۱- جامه یا شلوار پوشیدن.
۲- آراسته شدن.
ازاره
(اِ رِ) (اِ.) آن قسمت از دیوار اطاق یا ایوان که از کف طاقچه تا روی زمین باشد.
ازالت
(اِ لَ) [ ع. ازاله ] (مص م.)
۱- طرد کردن، دور کردن.
۲- زایل کردن، از بین بردن.
ازاله
(اِ لِ) [ ع. ازاله ] (مص م.) نک ازالت.