لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
استام
(اِ) (اِ.) سیخی که در تون حمام و تنور نانوایی به کار میرود؛ کفچه آتشدان، آتش کش، بیلچه، خاک انداز.
استامبولی
(~.) (اِ.) ظرفی فلزی که برای بردن گل و گچ در بنایی به کار برند.
استامبولی
(اِ بُ) (ص نسب.) = استانبولی. اسلامبولی:
۱- آن چه منسوب به استامبول باشد.
۲- از مردم استامبول (ترکیه)، اهل استامبول.
استامبولی پلو
(~. پُ لُ) (اِمر.) نوعی پلو که در آن گوجه فرنگی یا رب گوجه فرنگی و سیب زمینی پلویی و پیازداغ و گوشت خرد کرده میریزند.
استامپ
(اِ سْ مْ) [ فر. ] (اِ.)۱ - مُهر، مُهری که روی کاغذ میزنند.
۲- جعبهای کوچک حاوی بالشتک آغشته به جوهر، جوهرگین. (فره).
استامینوفن
(اَ نُ فِ) [ انگ. ] (اِ.) دارویی که به عنوان مسکن و تب بر تجویز میشود.
استان
( اَ ) (اِ.) جای خواب، آرامگاه.
استان
( اِ ) (ص.) به پشت خوابیده.
استان
( اُ ) [ په. ] (اِ.)بخشی از کشور که شامل چندین شهرستان میشود.
استاندار
( اُ ) [ په. ] (اِ.)حاکم ایالت، فرمانروای یک استان.
استاندارد
( اِ ) [ فر. ] (اِ.) نمونه تصویب شده، قاعده.
استانداری
( اُ ) [ په. ] (اِ.) ادارهای که کارهای یک استان در آن جا انجام میشود.
استانه
(اَ نِ) (اِ.) جای خواب و آرام، آرامگاه.
استباق
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.) پیشی جستن، پیشی گرفتن.
استبانه
(اِ تِ نِ یا نَ) [ ع. استبانه ]
۱- (مص ل.) پیدا شدن، آشکار گشتن، هویدا شدن.
۲- (مص م.) پیدا کردن، آشکار کردن.
۳- به جای آوردن، دانستن، شناختن.
۴- (اِمص.) هویدایی، ظهور.
استبداد
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- خود رأی بودن، خودسری.
۲- فرمانروایی مطلق یک حزب.
۳- ظلم و تعدی.
استبداع
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) نو شمردن، بدیع دانستن.
استبدال
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.)۱ - عوض کردن، بدل نمودن.
۲- چیزی را به جای چیزی دیگر خواستن.
استبر
(اِ تَ) (ص.) نک ستبر.
استبراء
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) برائت جُستن، پاکی خواستن.