لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
اسر
(اَ سْ) [ ع. ]
۱- (مص م.) بند کردن، به اسیری گرفتن.
۲- (اِمص.) بردگی، اسارت.
اسراء
(اُ سَ) [ ع. ] (ص. اِ.) جِ اسیر؛ اسیران، گرفتاران.
اسراء
( اِ ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) در شب سیر کردن.
۲- (مص م.) به سیر درآوردن کسی در شب.
۳- معراج پیامبر اکرم (ص).
اسرائیلیات
( اِ ) [ ع. ] (ص نسب.) جِ اسرائیلیه ؛ روایتها و اخباری که از بنی اسرائیل در اخبار اسلامی آوردهاند.
اسرار
( اَ ) [ ع. ] (اِ.)
۱- جِ سِرُ؛ رازها، نهانیها، سرها.
۲- جِ سَرَر و سُرَر؛ خطها و شکنهای کف دست.
اسرار
( اِ ) [ ع. ] (مص م.)۱ - نهفتن.
۲- پوشیده با کسی سخن گفتن.
اسراع
( اِ ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) شتافتن.
۲- (مص م.) شتاباندن.
اسراف
( اِ ) [ ع. ]
۱- (مص ل.)از حد گذشتن.
۲- (اِمص.) زیاده روی.
۳- ولخرجی.
اسرافیل
( اِ ) [ ع. ] (اِ.) فرشته صور، فرشته مأمور دمیدن صور و برانگیختن مردگان در روز ر ستاخیز.
اسرب
(اُ رُ) (اِ.) نک سرب.
اسرع
(اَ رَ) [ ع. ] (ص تف.)
۱- تندتر؛ زودتر.
۲- تندروتر.
اسرنج
(اَ رُ) (اِ.) اکسید سرب، گردی سرخ که در نقاشی از آن استفاده میکنند.
اسری
(اَ را) [ ع. ] (ص. اِ.) جِ اسیر؛ بردگان، اسیران.
اسطرلاب
(اُ طُ) [ معر - یو. ] (اِ.) ستاره سنج، ابزاری است که برای اندازه گیری محل وارتفاع ستارگان و دیگر اندازه گیریهای نجومی بکار میرود.
اسطقس
(اُ طُ قُ) [ ع. ] (اِ.)
۱- این کلمه در اصل یونانی است به معنی م اده و اصل هر چیزی، عناصر چ ه ارگانه: آب، خاک، باد و آتش.
۲- استخوان بندی هر چیز. ج. اسطقسات.
اسطوره
(اُ طُ رِ) [ ع. ] (اِ.)
۱- افسانه، قصه.
۲- سخن بیهوده و پریشان. ج. اساطیر.
اسعاد
( اِ ) [ ع. ]
۱- (مص م.)نیکبخت گردانیدن.
۲- (اِمص.) مبارکی.
۳- یاری، کمک.
اسعار
( اَ ) [ ع. ] جِ سِعر.
۱- نرخها، قیمتها.
۲- ارزها (پول بیگانه).
اسعاف
( اِ ) [ ع. ] (مص م.) برآوردن، روا کردن (حاجت و مانند آن).
اسعد
(اَ عَ) [ ع. ] (ص تف.) خوشبخت تر.