لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
گاله
(لِ) (اِ.)
۱- کیسه بزرگ جوال.
۲- پنبه زده شده که آماده ریسیدن باشد.
گالوانومتر
(نُ مِ) [ فر. ] (اِ.) اسبابی برای آشکارسازی یا اندازه گیری جریانهای الکتریکی ضعیف.
گالوانیزه
(زِ) [ انگ. ] (ص.) دارای روکشی از فلزِ روی (در مورد آهن یا فولاد).
گالیدن
(دَ) (مص ل.) گریختن، دور شدن، کناره گرفتن.
گالینگور
(گُ) [ فر. ] (اِ.) نوعی کاغذ ضخیم به رنگهای گوناگون که بیشتر در ساختن جلد کتاب به کار میرود.
گام
[ فر. ] (اِ.) توالی طبیعی هشت نُت موسیقی که به طور طبیعی پشت سر هم قرار بگیرند.
گام
[ په. ] (اِ.) فاصله میان دو پا، قدم.
گام بیرون نهادن
(نَ دَ) (مص ل.) از حد خویش تجاوز کردن.
گام زدن
(زَ دَ) (مص ل.) رفتن، راه پیمودن.
گام سپردن
(س پُ دَ) (مص ل.) طی کردن، طی کردن راه.
گام گام
(ق مر.) آهسته آهسته، آرام آرام.
گاما
[ یو. ] (اِ.)
۱- حرف سوم از الفبای یونانی که بدین صورت نویسند: ~.
۲- یک میلیونم گرم.
۳- واحد شدت مغناطیسی.
گامبو
(ص.) (عا.) دارای اندام درشت و چاق و بدقواره.
گامت
(مِ) [ فر. ] (اِ.) هر یک از سلولهای جنسی گیاهان یا جانوران.
گامزن
(زَ) (ص فا.) تندرو.
گان
[ په. ] پسوندی است که به آخر کلمه اضافه میشود و علامت نسبت و صفت است مانند: رایگان، گروگان.
گان
[ فر. ] (اِ.) لباس ویژه اطاق عمل.
گانه
(نِ) [ په. ] به آخر عدد ملحق شود و افاده نسبت و تکرار کند: دوگانه، سه گانه.
گانگاه
(اِمر.) جایی که در آن جماع به عمل آید؛ محل آرامش، زفافگاه.
گانگستر
(گِ تِ) [ انگ. ] (اِ.) هریک از اعضای یک دسته بزه کار، به ویژه دزد مسلحی که دارای همدستانی است.