لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آزمودن
(دَ) (مص م.)
۱- امتحان کردن، آزمایش کردن.
۲- تجربه کردن.
۳- سنجیدن.
۴- به کار بردن.
۵- ریاضت دادن.
آزموده
(دِ) (ص مف.)
۱- امتحان شده.
۲- تجربه شده.
۳- سنجیده.
۴- ورزیده.
آزمودگی
(دَ یا دِ) (حامص.) آزموده بودن، باتجربه بودن.
آزمون
(اِ.)
۱- آزمایش، امتحان.
۲- تجربه.
۳- مجموعهای از پرسشها و مسائل یا پاسخ -های عملی برای سنجش دانش و هوش یا استعداد افراد.
آزناک
(ص.) آزند، حریص.
آزور
(وَ) [ په. ] (ص مر.) حریص، طماع.
آزوغ
[ په. ] (اِ.) نک آزغ.
آزوقه
(قِ) [ تر. ] (اِ.)
۱- غذای کم، غذایی که در سفر با خود دارند؛ توشه.
۲- خواربار که در خانه نگه دارند.
آزگار
(زَ یا زِ) (ق.) (عا.) کامل، تمام، دراز، طولانی.
آزیدن
(دَ) (مص م.) آژیدن، آجیدن.
آزیر
(اِ.) آزار، رنج و آسیب.
آس
[ فر. ] (اِ.)
۱- تک خال.
۲- یکی از ورق -های بازی که یک خال بر آن نقش شده.
آس
(اِ.) دو سنگ گرد و مسطح بر هم نهاده که به وسیله آن غلات را آرد کنند. سنگ زیرین ساکن و سنگ بالایی متحرک میباشد.
آس آب
(س ِ) (اِمر.) آسی که با آب گردد؛ آسیاب.
آس باد
(س ِ) (اِمر.) آسی که با نیروی باد کار میکند. بادآس.
آس شدن
(شُ) (مص ل.) خرد شدن، له شدن.
آس و پاس
(سُ) (ص.) (عا.) لات و لوت، مفلس، بینوا.
آس کردن
(کَ دَ) (مص م) خُرد کردن، آسیا کردن، ساییدن.
آسا
(اِ.) خمیازه، دهان دره.
آسا
(اِ.)
۱- زیب، زینت.
۲- وقار، تمکین.
۳- طرز، روش.
۴- پسوندی است که شباهت را میرساند مانند: رعدآسا.