لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آریستوکراسی
(~.) [ یو. ] (اِ.) نژاده سالاری، حکومت اشراف و اعیان (در فلسفه سیاسی یونان به معنای حکومت کسانی بود که از لحاظ کمال انسانی از دیگران برترند).
آریغ
(اِ.) دلسردی، نفرت، کینه.
آز
[ په. ] (اِ.)
۱- حرص، طمع، زیاده جویی.
۲- آرزو.
آزاد
[ په. ] (ص.)
۱- رها، وارسته.
۲- بی قید و بند.
۳- نوعی ماهی استخوانی که گوشت قرمز و چرب دارد و بزرگی آن تا یک متر میرسد.
۴- درختی است از خانواده نارونان.
۵- آن که بنده کسی نباشد. مق بنده، عبد.
۶- ...
آزادمرد
(مَ)(ص مر.)۱ - جوانمرد.
۲- اصیل، نجیب.
۳- ایرانی.
آزاده
(دِ) [ په. ] (ص.)
۱- اصیل، نجیب.
۲- ر ه ا.
۳- فروتن.
۴- فارغ.
۵- سَبُک.
۶- وارسته.
۷- ایرانی.
آزادوار
(ص مر.)
۱- با خوی آزادان.
۲- نوایی است در موسیقی قدیم.
آزادگان
(دِ) (اِ.) ایرانیان.
آزادگی
(دَ یا دِ) [ په. ] (حامص.)
۱- حریت، جوانمردی.
۲- نجابت، اصالت.
۳- آسایش، آسودگی.
آزادی
[ په. ] (حامص.)
۱- آزادگی.
۲- آزاده بودن.
۳- رهایی، خلاص.
۴- شادی خرمی.
۵- استراحت، آرامش.
۶- جدایی، دوری.
۷- شکر، سپاس.
آزادی بخش
(بَ) (ص.) کوشنده و تلاش گر برای به دست آوردن آزادی.
آزادیخواه
(خا)(ص فا.)آزادی طلب، دوستدار آز ادی، طرفدار آزادی.
آزار
[ په. ] (اِ.)
۱- رنج، عذاب.
۲- بیماری، مرض.
آزارتلخه
(تَ خِ یا خَ) (اِمر.) یرقان، زردی.
آزاردن
(دَ) [ په. ] (مص م.) رنجاندن، آسیب رسانیدن.
آزارنده
(رَ دِ) (ص فا.) آزاردهنده، موذی.
آزاریدن
(دَ)
۱- (مص ل.) آزرده شدن.
۲- (مص م.) آزرده کردن.
آزال
[ ع. ] (اِ.) جِ ازل.
آزجوی
(ص فا.) حریص، طماع.
آزخ
(زَ) (اِ.) زگیل، بالو، واژو.