لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
اجتناب
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.) احتراز، خودداری کردن.
اجتهاد
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) سعی کردن، کوشیدن،
۲- (اِمص.) سعی، کوشش.
۳- استنباط مسایل شرعی از قرآن و حدیث.
اجتیاز
( اِ ) [ ع. ] (مص ل.) گذر کردن.
اجحاف
( اِ ) [ ع. ] (مص م.)
۱- ستم کردن، تعدی کردن.
۲- کار بر کسی تنگ گرفتن.
اجداد
( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ جد؛ نیاکان.
اجدادی
(~.) [ ع - فا. ] (ص نسب.) منسوب به اجداد، آن چه پیوسته و مربوط به نیاکان است.
اجدر
(اَ دَ) [ ع. ] (ص تف.) سزاوارتر، شایسته تر.
اجدع
(اَ دَ) [ ع. ] (ص.) کسی که بینی وی رابریده باشند.
اجدل
(اَ دَ)
۱- (اِ.) از مرغان شکاری.
۲- (ص.) محکم و سخت و به هم پیچیده.
اجر
( اَ ) [ ع. ]
۱- (اِ.) مزد، اجرت.
۲- ثواب.
۳- (مص م.) مزد دادن.
اجراء
( اِ ) [ ع. ]
۱- (مص م.) انجام دادن کار.
۲- به اجراء گذاشتن حکم صادر شده.
۳- مستمری و حقوق مقرر کردن برای کسی.
۴- (اِ.) وظیفه، مستمری.
اجرام
( اَ ) [ ع. ] (اِ.)
۱- جِ جِرم ؛ تنها، اجسام.
۲- ستارگان.
۳- جِ جُرم ؛ گناهان.
اجراییات
(اِ) [ ع. اجرائیُات ] (ص نسب.) مؤنث اجرایی.
۱- ادارهای در سازمان راهنمایی و رانندگی که وظیفه اش رسیدگی به امور مربوط به تخلفات و شکایتهای رانندگی، جریمهها و صدور برگ عدم خلافی است.
۲- سازمانی در قوه قضاییه برای اجرای ...
اجراییه
(اِ یِ) [ ع. اجرائیه ] (ص نسب.) مؤنث اجرایی. ؛ ورقه ~ ورقهای است که به منظور آگاهی کسی که اجرا علیه اوست، از طرف اجراء دادگستری یا ثبت به وی ابلاغ و پس از مهلت ...
اجرت
(اُ رَ) [ ع. اجره ] (اِ.)
۱- مزد، دستمزد.
۲- کرایه.
اجری
(اِ ی ') (اِ.) [ ع. ] نک اجراء.
اجری کردن
(~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م.) موظف کردن.
اجزاء
( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ جزء و جزو؛ پارهها، بهرهها.
اجساد
( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ جسد؛ بدنها، تنها، جسمها.
اجسام
( اَ ) [ ع. ] (اِ.) جِ جسم ؛ تنها، کالبدها.