لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
احتماء
(اِ تِ) [ ع. ] (اِمص.)
۱- پرهیز غذایی بیمار.
۲- خودداری کردن.
احتمال
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص م.) حمل کردن.
۲- (اِمص.) بردباری.
۳- گمان بردن، حدس زدن.
احتمالات
(~.) [ ع. ] (اِ.) شاخهای از علم ریاضی که در آن احتمال وقوع پیشامدهای تصادفی بررسی میشود.
احتمالاً
(اِ تِ لَ) [ ع. ] (ق.) شاید.
احتواء
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.)
۱- گرد کردن، فراگرفتن از هر سوی.
۲- حاوی بودن، دربرداشتن.
احتکار
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص م.) انبار کردن و نگاهداشتن کالا به قصد گران فروختن.
۲- (اِمص.) انبارداری.
احتکاک
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) به هم ساییدن، به هم سودن.
احتیاج
( اِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) نیازمند شدن، حاجتمند شدن.
۲- (اِمص.) حاجتمندی، نیازمندی.
۳- (اِ.) نیاز، حاجت.
احتیاط
( اِ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- محکم کاری کردن.
۲- کاری را با حزم و هوشیاری انجام دادن.
احتیال
( اِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) حیله کردن.
۲- ذمُه دیگری را پذیرفتن.
۳- (اِمص.) حیله - گری، چاره ساختن.
احجار
( اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ حجر؛ سنگها.
احد
(اَ حَ) [ ع. ]
۱- (اِ.) یکی، یک.
۲- (ص.) یگانه، یکتا.
۳- یکم.
۴- یکی از نامهای خدا.
احداب
( اِ) [ ع. ] (مص م.)
۱- گوژپشت گردانیدن.
۲- مهربانی کردن.
احداث
(اَ) [ ع. ] (اِ. ص.) جِ حدث.
۱- نوها، تازهها، هر چیز تازه و نو پدید آمده.
۲- جوانان.
۳- نوعی حقوق دیوانی (در عهد صفویه). ؛ ~ اربعه: حدثهای چهارگانه: قتل، ازاله بکارت، شکستن دندان و کور کردن. ~ ...
احداث
(اِ) [ ع. ] (مص م.)چیزی نو به وجود آوردن، ساختن و برقرار کردن.
احداق
(اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ حدقه ؛ سیاهیهای چشم، مردمکهای چشم.
احدالناس
(اَ حَ دُ نّ) [ ع. ] (ق.) هیچکس، حتی یک نفر.
احدب
(اَ دَ) [ ع. ] (ص.)
۱- گوژپشت. کسی که پشتش قوز و برآمدگی داشته باشد.
۲- شمشیر کج.
احدوثه
(اُ دُ ثِ) [ ع. ] (اِ.)
۱- سخن شگفت.
۲- خبر و حدیث.
۳- کار نو، چیز تازه.
احدی
(اَ حَ) [ ع - فا. ] (مبهم)یک تن، هیچکس، کسی.