لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
ارتباط
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص م.) ربط دادن، پیوند چیزی به چیزی.
۲- (اِمص.) بستگی، پیوستگی، رابطه. ج. ارتباطات.
ارتباطات
(~.) [ ع. ] (اِ.) جِ ارتباط.
۱- اطلاعات و پیامهای مبادله شده.
۲- مجموعه عملها و وسیلههایی که ارتباط را برقرار میکنند.
۳- طریقه یا نظام برقراری ارتباط.
ارتباطی
(~.) [ ع. ] (ص نسب.)
۱- منسوب به ارتباط، آن چه که بستگی به ارتباط داشته باشد.
۲- ویژگی آن چه که با آن ارتباط برقرار میشود.
ارتجاء
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.)امیدوار بودن.
۲- (اِمص.) امیدواری.
ارتجاج
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) جنبیدن، لرزیدن.
۲- موج زدن دریا.
۳- (اِمص.) لرز، لرزه.
۴- تشویش، اضطراب.
ارتجاع
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) بازگشتن.
۲- (اِمص.) بازگشت.
۳- (مص م.) باز - گردانیدن.
۴- (ص.) نیروهای کهنه گرا و مخالف پیشرفت و تمدن.
ارتجاعی
(~.) [ ع - فا. ] (ص نسب.)۱ - منسوب به ا رتجاع، حالت ارتجاعی.
۲- آن که به بازگشت به اصول پیشین معتقد است، آن که با جهش و پیشرفت مخالف باشد.
ارتجال
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.)بی اندیشه و به بدیهه سخن و شعر گفتن.
ارتجالاً
(اِ تِ لَ نْ) [ ع. ] (ق.) به ارتجال، به بدیهه، بی درنگ.
ارتحال
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- کوچ کردن.
۲- رحلت کردن، مردن.
ارتداد
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.) از دین برگشتن، کافر شدن.
ارتزاق
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) روزی گرفتن، روزی یافتن.
۲- (مص م.) روزی دادن.
ارتسام
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.)۱ - رسم و فرمان به جای آوردن.
۲- نقش گرفتن، صورت پذیر شدن.
ارتش
(اَ تِ) (اِ.) نیروهای نظامی یک کشور.
ارتشاء
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) رشوه گرفتن.
ارتشبد
(اَ تِ بُ) (اِمر.) بالاترین درجه نظامی در نظام ایران.
ارتشتار
(اَ تِ) [ په. ] (ص. اِ.) نظامی، سپاهی، رزمنده. ج. ارتشتاران.
ارتشی
(اَ تِ) (ص نسب.)
۱- منسوب و مربوط به ارتش.
۲- آن که در ارتش کار میکند.
۳- به رنگ لباسهای نظامی، خاکی.
ارتصاد
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.) چشم داشتن، چشم به راه بودن.
ارتضاء
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.)
۱- پسندیدن، خشنود شدن.
۲- برگزیدن.