لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
ارتضاع
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) شیر خوردن.
ارتعاب
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.) ترسیدن، هراسیدن.
ارتعاد
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- لرزیدن.
۲- مضطرب گردیدن.
ارتعاش
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) جنبیدن، لرزیدن.
۲- (مص م.) لرزاندن.
۳- (اِمص.) لرزه.
ارتفاع
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) برخاستن، بلند شدن.
۲- (اِ.) جمع آوری محصول.
۳- بلندی، اوج. فاصله بین رأس تا ضلع روبرو.
۴- حاصل زراعت.
۵- بلندی سطح زمین نسبت به سطح دریا.
۶- فاصله ستاره از افق.
ارتفاع
گرفتن (~. گِ رِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل.) بالا رفتن، بلند شدن.
ارتفاعات
(~.) [ ع. ] (اِ.) جِ ارتفاع.
۱- بلندیها، ا وجها. آن چه از سطح زمین برتر و بلندتر است، تپهها، کوهها.
۲- محصول و دانهها و غلههای برداشت شده از زمین.
ارتفاق
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) بر آرنج تکیه دادن، تکیه دادن بر نازبالش.
۲- رفاقت کردن، همراهی کردن.
۳- (مص م.) دوست طلبیدن.
۴- حقی است برای شخص به تبعیت از ملک خود در ملک شخص دیگر برای استفاده بردن کامل ...
ارتقاء
(اِ تِ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) برآمدن، بلند شدن.
۲- (اِمص.) صعود.
ارتقاب
( اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.)
۱- چشم داشتن، چشمداشت.
۲- دیدبانی کردن.
۳- بالا آمدن.
ارتماس
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.) به آب فرو شدن، در آب غوطه خوردن.
ارتماسی
(~.) [ ع - فا. ] (ص نسب.) منسوب به ارتماس ؛ غسلِ ~فرو رفتن در آب کر یا جاری به قصد غسل، نوعی از غسل که در آن تمام تن و سر را به نیت غسل یکباره ...
ارتنگ
(اَ تَ) (اِ.) نک ارژنگ.
ارتهاش
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.) جفتک زدن چهارپایان بر یکدیگر و زخمی کردن هم.
ارتهان
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.) گرو گرفتن.
ارتودنسی
(اُ تُ دِ) [ فر. ]
۱- (اِمص.) اصلاح بی نظمیهای دندان.
۲- (اِ.) شاخهای از دندانپزشکی که به پیشگیری و اصلاح بی نظمیهای دندان میپردازد.
ارتودوکس
(اُ تُ دُ) (ص. اِ.)
۱- دارای ایمان و عقیده صحیح.
۲- فرقهای مخصوص از فرق مسیحیت.
ارتوپدی
(اُ تُ پِ) [ فر. ] (اِ.) یکی از شاخههای پزشکی که به اصلاح ناهنجاری -های ناشی از بیماری یا آسیب استخوانها و مفاصل میپردازد، استخوان پزشکی. (فره).
ارتکاب
(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.)
۱- انجام دادن.
۲- اقدام به کاری نامشروع کردن.
۳- کاری برخلاف قانون انجام دادن.
ارتکاز
(اِ تِ) [ ع. ] (مص ل.) ثابت شدن. ؛~ بر قوس: کمان را بر زمین فرو برده ایستادن. ؛~عرق: برجستن رگ، پریدن رگ.