لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
اسپید
( اِ ) (ص.) سپید، سفید.
اسپیدار
( اِ ) (اِ.) درخت سفیدار.
اسپیدبا
( اِ ) (اِ.) آش سفید، آش ماست.
اسپیده
(اِ دِ) (اِمر.)
۱- سفیده تخم مرغ.
۲- سپید چشم.
اسپیره
(اِ رَ یا رِ) (اِ.) نام دو گونه درختچه از تیره گل سرخیان که مخصوص مرز فوقانی جنگلهای شمال ایران میباشند و در جنگلهای ارسباران و ییلاقهای نور در ۲۸۰۰ متر ارتفاع دیده میشوند و در همدان و قم و ...
اسپیروژیر
(اِ رُ) (اِ.) این گیاه سردسته آلگهای سبز است که جزو ریسه دارانند. به صورت نوارهای باریک تا ۱۵ سانتیمتری در جویهای آب دیده میشود که معمولاً آن را جل وزغ خوانند. ریسههایش به علت داشتن ماده کلروفیل سبز رنگند.
اسکات
( اِ ) [ ع. ] (مص م.) خاموش کردن، زبان بستن.
اسکادران
( اِ ) [ فر. ] (اِ.) یگان تاکتیکی نیروی هوایی تقریباً معادل گردان.
اسکار
( اُ ) [ فر. ] (اِ.) جایزهای که از طرف آکادمی هنرهای سینمای آمریکا به عوامل مختلف تولید فیلم تعلق میگیرد.
اسکاف
(اِ) [ ع. ] (ص.) کفشگر، کفشدوز.
اسکان
( اِ ) [ ع. ] (مص م.)
۱- ساکن کردن.
۲- خانه نشین کردن.
اسکاچ
( اِ ) (اِ.)
۱- مأخوذ از اسکاچ برایت که نام تجاری یک نوع لیف ظرفشویی است برای شستن ظروف آشپزخانه.
۲- مأخوذ از نام اسکاچ که نام تجارتی نوعی چسب است. نوار چسب بی رنگ.
۳- نوعی ویسکی.
۴- پارچه چهارخانه: دامن اسکاچ.
اسکدار
(اَ کُ) [ معر. ] (اِمر.)
۱- قاصد، پیک، نامه بر.
۲- کیسهای که قاصدها نامهها را در آن میگذاشتند.
۳- منزلی که در آن نامه بر یا پیک، اسب خود را عوض میکرد.
اسکربوت
(اِ کُ) [ فر. ] (اِ.) = اسکوربوت: مرضی که بر اثر فقدان ویتامین ث در بدن پیدا شود. و علایم آن شل شدن لثهها و ریختن دندانها و خونریزی زیاد بر اثر جراحت مختصر است ؛ اسقربوط، فسادالدم.
اسکره
(اُ کُ رِ) (اِ.) کاسه سفالین، کاسه گلین. مسکره و سکوره نیز گویند.
اسکرین
(اِ سْ کْ) [ فر. ] (اِ.) صفحه سفید و بزرگی برای نمایش فیلم، پرده سینما (فره).
اسکلت
(اِ کِ لِ) [ فر. ] (اِ.)
۱- داربست یا چارچوبی از استخوانهای مربوط به هم که به بدن جانوران شکل میبخشد، استخوان - بندی (فره).
۲- (عا.) بسیار لاغر.
۳- چهار - چوب.
۴- استخوان بندی تحمل کننده بار ساختمان. ...
اسکلرانشیم
(اِ کُ لُ) [ فر. ] (اِ.) بافت گیاهی دارای یاختههایی با جداره ضخیم و چوبی شده فاقد محتویات زنده یا مقدار کم آن.
اسکله
(اِ کَ یا کِ لِ) [ معر. ] (اِ.) در اصل ایتالیایی به معنای بندر، بارانداز کشتی.
اسکن
(اِ کَ) [ انگ. ] (اِ.) تصویری که به کمک اسکنر به دست میآید.