لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
اردک
(اُ دَ) [ تر. ] (اِ.) مرغابی، یکی از طیور که در آب شنا میکند و در هوا نیز پرواز میکند. منقار پهن، پاهای پرده دار و پرهای رنگین دارد.
اردک ماهی
(~.) (اِمر.) جزو ماهیان استخوانی دریازی است. پوست بدنش پوشیده از فلس است و حلال گوشت میباشد.
اردیبهشت
(اُ یا اَ بِ هِ) (اِ.)
۱- نام یکی از امشاسپندان.
۲- دومین ماه از سال خورشیدی.
۳- سومین روز از هر ماه شمسی ایرانی.
اردیبهشت گان
(~.) (اِمر.) جشنی است که ایرانیان باستان در روز سوم ماه اردیبهشت برپا میکردند.
ارذال
(اَ ذَ یا ذِ) [ ع. ] (اِ.) جِ رذل ؛ فرومایگان، ناکسان.
ارذل
(اَ ذَ) [ ع. ] (ص تف.) رذیل تر، خوارتر، پست تر.
ارز
( اَ ) [ په. ] (اِ.)
۱- بها، قیمت، ارزش.
۲- پول خارجی، پول بیگانه. ؛ ~ تهاتری ارزی که در قراردادهای پایاپا مبنای محاسبه قرار میگیرد. ؛ ~ یوزانس ارزی که پس از دریافت ...
ارزاق
(اَ) [ ع. ] (اِ.) جِ رزق ؛ روزیها، خواروبار.
ارزان
( اَ )(ص.)
۱- کم بها.
۲- سزاوار، شایسته.
۳- پست، بی مایه.
ارزانی
(~.)۱ - (ص نسب.) ارزنده.
۲- درخور، لایق.
۳- پیشکش.
۴- (حامص.) کم بهایی، کم - قیمتی.
ارزانی داشتن
(~. تَ) (مص م.) بخشیدن، تقدیم کردن.
ارزش
(اَ زِ) (حامص.)
۱- بها، ارز، قیمت.
۲- قدر، شایستگی.
ارزن
(اَ زَ) [ په. ] (اِ.) گیاهی از تیره گندمیان دارای ساقههای کوتاه و دانههای ریز، دانههای آن را بیشتر به طیور میدهند. غالباً بعد از برداشت حاصل جو و گندم کاشته میشود.
ارزنده
(اَ زَ دِ) (ص فا.)
۱- باارزش.
۲- شایسته، سزاوار.
ارزیاب
( اَ ) (ص فا.) ارز یابنده، کسی که ارزش هر چیزی را معین کند.
ارزیابی
(~.) (حامص.)بهای چیزی را معین کردن.
ارزیافت
(اَ) (اِمف. اِمر.) ارزیافته، نتیجهای که از ارزیابی به دست آمده مانند ارزش خانه و ملک.
ارزیدن
(اَ دَ) (مص ل.)
۱- قیمت داشتن.
۲- شایستن، لیاقت داشتن.
ارزیز
( اَ ) (اِ.) فلزی است نرم و نقرهای رنگ و قابل تورق، از آن برای سفید کردن ظروف مسی استفاده میکنند.
ارس
(اُ رُ) نک اروس.